بحران اقتصادی حاضر بعد از دورۀ سی سالهای بروز کرده است که طی آن صاحبان منافع تجاری بساط «اصلاحات نوین»، یعنی سیاستهای نجات-بخشِ نظام سرمایهداری در زمان «رکود بزرگِ» دهۀ ۱۹۳۰، را برچیدند. اگر به گفتن این نکته اکتفا شود که برچیدن بساط ناجیِ نظام سرمایهداری به دست صاحبان منافع تجاری نقض غرض است، حق مطلب ادا نشده است، چون ماجرا بیش از این حرفهاست. دورۀ سه سالۀ پس از سقوطِ اقتصادیِ سال ۱۹۲۹ هم رونقِ توفندۀ سرمایهداری در دهۀ ۱۹۲۰ را متزلزل کرد و به آن پایان داد و هم پایانی بود بر ریاست جمهوری «جمهوریخواهان». فرانکلین دلانو روزولت، «دموکرات»ی میانهرو، رئیس جمهور شد. او و حزبش، همچون «جمهوریخواهانِ» آن زمان، نگران کسر بودجهها و توازن بودجههای دولت مرکزی در واشنگتن بودند. روزولت دورۀ ریاست جمهوریاش را مثل اکثر مهرههای اصلیِ امروزیِ حزب «دموکرات» آغاز کرد. اما «رکود بزرگ» به تحریک و تقویت نیروهایی انجامید که روزولت را متحول کردند. این نیروها از یک سو به او فشار میآوردند و از سوی دیگر به وی توانایی میبخشیدند که با تغییر سیاستهایش مترقیترین و محبوبترین رئیس جمهور تاریخ ایالات متحد شود.