با آغاز نوروز، جهان یک سال بر عمرش افزوده میشود این پیری همهی مردم را در بر میگیرد، نوروز جشن باززایی است؛ در هر زایشی، شادی را باید پاس داشت. ما دوست داریم هر چیزی را که مایهی شادی و خوشایندی است جشن بگیرم، این جشن گرفتنها گونهای سپاسگزاری است از آفرینندهی هستی، برگزاری هر جشن، اُمید به زندگی و پویش بهسوی کارآیی را افزایش میدهد. کشور ما از زمانهای بسیار دور، دورتر از تاریخ، جشنهایی را داشته است؛ کم نیستند جشنهایی که گذشت زمان آنها را از یاد برده است، با این همه برخی جشنها برایمان ماندهاند. راز جاودانگی این جشنها را باید در گوهر طبیعی آن دانست نوروز ما را به پیش از آمدن آریاییها میبرد زیرا این جشن بومیانی است که پیش از دورهی آریاییها در این سرزمین بزرگ زندگی میکردند. اگر ما برای داوری میان اسطورهها و تاریخ پیوندی را برقرار کنیم آگاه خواهیم بود که از دوردستِ اساطیر، آیینهایی مانند دیویسنا (مزدایسنا)، مهرپرستها، طرفداران شریعت موسی، مسیحیان، مسلمانان، زروانیها، مانویها و در دورههایی در بخشی از فلات ایران، هندوها و بوداییها زندگی میکردهاند و هر یک از آنان افزون بر جشنهای دینی، آیینها و رسمهایی داشتهاند که در انجام این جشن آزاد بودهاند اما جشنهایی هم داشتهایم که ایرانیان با هر دین و مذهب و اندیشهای به برگزاری آن علاقهمند بوده و هستند و در یک نگاه گذرا میتوان این جشنها را به شش گروه بخش کرد:
۱) جشنهای دینی ۲) جشنهای دستوری ۳) جشنهای کشاورزی ۴) جشنهای فردی و خانوادگی ۵) جشنهای دورهای ۶) جشنهای ملی