ندهرمان تحقیقاتی پیرامون خلاقیت انجام داد و متوجه عملکرد خاصی در قسمتهای مختلف مغز شد. ندهرمان در تحقیقات خود به این مسأله رسید که افراد از دو نیمکره مغز به یک اندازه و با یک روش استفاده نمی کنند مثلاً در فعالیتهای خلاقه و تفکرات فضائی و ادراکات شهودی از نیمکره راست و در تفکر ریاضی و کلامی و حل مسأله به صورت تحلیلی با توجه به آمار و ارقام از نیمکرۀ چپ مغز استفاده می کنند. در یادگیری نیز وضع طور دیگری است مثلاً افرادی که نیمکره مسلط مغز آنان در قسمت چپ قرار دارد و در یادگیری به صورت کلامی پیشرفت می کنند و کسانی که تحت سلطه نیمکره راست مغز هستند بیشتر با انجام کارهای عملی بهتر فرا می گیرند در این حالت ممکن است دو نفر به صورت متضاد و در مقابل یکدیگر قرار گیرند به عبارت ساده تر در دو سیستم متفاوت حرکت کنند لذا ارتباط و هم فهمی کمتری نسبت به هم می توانند داشته باشند تا افرادی که از روش مشترکی استفاده می کنند. حال ممکن است ما با این سوال روبرو شویم که کدام روش بهتر است.
ندهرمان پاسخ می دهد که هر حالتی از مغز که برای همان منظور طراحی شده است بهترین حالت است انسان ها دارای استعدادهای متفاوتی هستند و هر فردی نسبت به فرد دیگر دارای نقاط قوت و ضعفی است (به تعبیر قرآن کریم: و رفعنا بعضهم علی بعض درجات). و هر فردی در برخورد و تعامل باید ایده های پیرامون خود با توانائی های برتر خود پاسخ می دهد زیرا به رضایتمندی بهتری می رسد و باز خورد مناسب تری دریافت می کنند. آنچه که مهم است آن است که انسان ها یاد بگیرند که چگونه می توان این توانمندی ها را در حل خلاقانه مسأله بکار گرفت.