زندگی و حیات هر انسان مشحون از تجاربی است که هرکدام از آنها واجد پیامهای تربیتی فراوان و گوناگونند. درس هایی را که بدین طریق میتوان در کلاس زندگی و مدرسۀ حیات آموخت آنگونه ژرف و نافذند که فراموش نمی گردند و آنچنان ملموس و عینیاند که حقیقتاً برای شاگرد آن مدرسه و کلاس متقاعد کننده میباشند. بدون تردید، اینجا نیز فراست و تیزبینی خاص خود را میطلبد که بتوان به درستی نکتههای متعدد مورد تدریس را دریابی و ذکاوتی افزونتر میطلبد که چنان نکات دریافت شده را در عمل به کارگیری. دریغا که خود را از چنین درس هایی محروم داشتهایم و آثار چنان محرومیتی را به صور تلخ و گوناگونی نظیر کاهش آرامش و شادی روزافزونمان احساس میکنیم. با حرکتی تند شونده و شتابدار در حال فاصله گرفتن از خوبی و نیکویی و عاطفه و مهرورزی هستیم، و آنگونه شتابان و پرعجله مسیر ناصوابمان را میپیمائیم که حتی فرصت لختی تفکر را از خود سلب نمودهایم که برآنچه از دست دادهایم بیندیشیم و در صدد چاره اندیشی و تدبیر برای باقیماندۀ عمر برآئیم. حقّا که نفس نفس زندگی و لحظه لحظه حیات را باید پاس داشت و غنیمت دانست و در جهت کشف حقائق عالم برآمد و با چنان حقائقی زندگی کرد و نفس کشید. حبّذا آنانکه در این چند روزۀ حیات در جستجوی اینگونه بهشتی گمشده برآمدند و تا نیافتند نیارامیدند.
کدام منبع از خود به خودمان نزدیکتر که خود را دریابیم و از تک تک وقایع و رخدادهای حیاتمان درسهای لازم را دریافت داریم و آنگاه چنین اندوختهای گرانقدر را در اختیار همنوعان خویش و سایر انسانهای جهان قرار دهیم.