زمانی که دوران کودکی خود را در ذهنتان مرور میکنید و تجربههای خوب و بد خود را به یاد میآورید، به این نتیجه میرسید که تمام کارهایی را که انجام دادهاید به وسیلۀ یک نیرو و قدرت نامرئی به یکدیگر متصل بودهاند. بهعنوان مثال: ممکن است بهخاطر آورید که بهطور اتفاقی با فردی آشنا شدید و او شما را به فرد دیگری معرفی کرد و با این آشنایی بود که زندگی شما دچار تغییر و دگرگونی شد. شاید بدون روبهرو شدن با آن فرد با همسرتان آشنا نمیشدید و تشکیل خانواده نمیدادید و یا به مدرسهای که در آن درس میخواندید، نمیرفتید و یا به آن شغلی که اکنون در آن هستید، وارد نمیشدید. با یک قضاوت عادلانه به این نتیجه میرسید که تمام رویدادها و اتفاقاتی که به گمان خودتان بیاهمیت هستند و به یکدیگر مرتبط نیستند، مانند تکههای پازل هماهنگ، به یکدیگر مرتبط میباشند.
اگر با این دید به زندگی خود نگاه کنید، به این نتیجه میرسید که در تمام رویدادهای زندگی شما حکمتی نهفته است.