گمان نمیکردم که راه تا این اندازه طولانی باشد. مسلماً به طول آن مایلها اضافه شده بود همانطور که این اتفاق برای درختان هم رخ داده بود و این مسیر به جایی جز به یک ماز منتهی نمیگشت، به یک بیابان محصور نه به یک خانه. ناگهان آن را دوباره یافتم. مدخل راه با رویش غیرطبیعی درختچههای بسیار زیادی که در تمامی جهات روییده بودند، پوشیده شده بود. وقتی ایستادم، قلبم دیوانهوار خودش را به سینهام میکوفت. سوزش غریب اشکی را در چشمانم حس میکردم. آنجا ماندرلی بود، ماندرلی ما، اسرارآمیز و خاموش، همانگونه که همیشه بود. سنگهای خاکستری زیر نور مهتاب رویای من میدرخشیدند. شیشه پنجرهها در میان قابهایشان چمن سبز اطراف و تراس را منعکس میکردند. زمان نتوانسته بود آن تقارن عالی دیوارها را در هم کوبد، همچنان که خود محل را نمیتوانست. مثل جواهری در یک گودی مشخص بود.
تراس به سمت چمنها شیب میگرفت و چمنزار به سمت دریا گسترده بود. میتوانستم ورقه نقرهای ساکن زیر نور ماه را ببینم که چمنزار دورش میزد و مانند دریاچهای آرام و ساکن دور از مزاحمت باد یا طوفان بود. هیچ موجی این آبهای رویایی را چیندار نمیکرد. بادی که از جانب غرب میوزید هیچ توده ابری را همراه نمیآورد و شفافیت این آسمان پریده رنگ را تیره نمیساخت. من دوباره به سوی خانه بازگشتم. راه همچنان برقرار بود، بی هیچگونه دست اندازی، دست نخورده، گویی ما خودمان همان دیروز آن را ترک گفته باشیم. دریافتم که باغ هم قانون جنگل را پیروی کرده است.
همانگونه که جنگل عمل کرده بود. گلهای صد تومانی تا ارتفاع پنجاه پایی قد برافراشته بودند، تاب خورده با سرخسهای بزرگ در هم پیچیده و با میزبانی درختچههای بینام و نحیف، چیزهای وا زدهای که به اطراف ریشههایشان چسبیده بودند و گویی از اصالت دروغینشان آگاه بودند، تن به ازدواجی غریب داده بودند.
سرکار خانم ابطحی این ترجمه ای که انجام دادید رو یک فردی با حداقل سواد کار با ترنسلیت میتونست انجام بده. ناشر محترم شما چرا چاپ کردید، فیدیبو عزیز شما چرا برای ما گذاشتید که بخریم و بخوانیم و سر و ته جملات و پس و پیش اونها رو متوجه نشدیم، اصلا چه بود داستان و چه شد!
م تاسفانه اتقدر و انقدر ترجمه بد بود که کتاب رسما غیر قابل استفاده و خواندن بود. و بعد از ۳ فصل خواندن مجبور به رها کردن و ناتمام گذاشتن آن شدم.
1
این مترجم که رمان بیگانه آلبرکامو را ضایع کرده بود. هیچ وقت حاضر نیستم ترجمه دیگهای از ایشون بخونم حتی اگر ربهکا باشه.
5
من این کتابو دو ماه پیش تموم کردم ولی الانم که الانه تصویرش جلو چشممه
اینقد ازش خوشم اومد که فیلمشو اژ فیلمای قدیمی که سیاه سفیده پیدا کردم و دیدم
4
یک ترجمه ی به غایت نادقیق و مشکل دار...اصلا نمیشه متن رو فهمید. حیف پول...ترجمه های بهتری هم از این اثر موجوده.
4
یکی از بهترین کتابهایی که در زمینه بازاریابی و فروش در فیدیبو خریدم و خواندم ، این کتاب است : کتاب بازاریابی و فروش نرم افزار فروشگاهی
4
من علاقه ای به خوندن رمانهای خارجی ندارم اما این رمان از نظر من معرکه بود
5
این کتاب رو خونده بودم ولی از دوباره خوندنش خیلی کلی لذت بردم و کیف کردم ولی کلی هم از دست شخصیت اول داستان حرص خوردم?
5
این ترجمش عالیه و بر خلاف ۴۰۰ صفحه ای های بازار حذفیاتش خیلی کمتره. خیلی گرونه فقط. اما به علت کامل بودنش خریدم.
5
شاهکاره دافنه دوموریه س فک نمیکردم مجذوب رمان درام و تقریبا جنایی بشم ولی با خوندنش لذت بردم