خاطره، جزئی جدانشدنی از زندگی است. همهی ما در لحظهی خلوت و تنهایی به خاطرات غمگین و شادمان فکر کردهایم و با یادآوری لحظههای تلخ و شیرین گریسته و خندیدهایم. خیلی از ما هم دفتری برای ثبت خاطرههایمان داشتهایم و هر روز گوشهای از اتفاقهایی را که برایمان افتاده در آن یادداشت کردهایم.
اما خاطره بهعنوان یکی از قالبهای ادبی آنطور که باید در ایران به رسمیت شناخته نشده و همیشه مقدمهای برای داستاننویسی محسوب شده است. اما با رجوع به برخی از آثار نویسندگان بزرگ، متوجه میشویم که بعضی از خاطرهها طبق تعاریف، بیشتر چهرهای شبیه به داستان دارند. این شاید نشاندهندهی مرز باریک و گاهی نامشخص خاطره و داستان باشد.
اما این حرف و حدیثها را باید به منتقدان و پژوهشگران واگذار کرد. انتشارات پیدایش بهعنوان یکی از ناشران فعال حوزهی ادبیات، تصمیم گرفته مجالی برای جدی گرفتن خاطرهها ایجاد کند و از این پس این جای خالی را با انتشار آثار خواندنی در مجموعهای با عنوان «خاطره» منتشر کند.
«خانم بلندگو» اولین اثر از این مجموعه است که فریده کثیری در آن به بیان تجربههای خود در آموزش کودکان کمتوان در قالب خاطره میپردازد.
خیلی کتاب جالبیه. در واقع این کتاب خاطرات خانم کثیری هست.
اگر دوست دارید معلم بشید یا راجع به این شغل بیشتر بدونید؛ در عین حال لذت ببرید و بخندید حتما این کتاب رو بخونید.
5
عالیه این کتاب. به ویژه اگر اموزگار هستید یا در مدرسه کار می کنید پیشنهاد می کنم حتما این کتاب رو بخونید