داخل کوپه مقابل درست پشت پنجره، یک مرد در حالی که ایستاده و پشتش به او بود، دستهایش را دور گردن زنی که در مقابلش ایستاده بود حلقه کرده و آهسته و بیرحمانه میفشرد. چشمهای زن کمکم از کاسه بیرون میزد و رنگ صورتش کبود و خون زیادی در آن جمع شده بود. در حالی که خانم مک گیلکادی بهتزده مشغول تماشای این صحنه بود، بدن قربانی کمکم سست شد و بیحرکت در دستان آن مرد قرار گرفت. معلوم بود زندگیاش خاتمه یافته است. اتفاقا در همین لحظه از سرعت قطار خانم مک گیلکادی کاسته و بر سرعت قطار دیگر افزوده شد، به طوری که فاصلهاش با قطار دیگر بسیار زیاد و در اندک مدتی از نظر ناپدید شد. دست خانم مک گیلکادی خود به خود به سمت آژیر خطر قطار رفت، اما بعد پشیمان شد و آن را پایین آورد، چون با خود فکر کرد که کشیدن آژیر خطر قطاری که او مسافرش بود، هیچ مشکلی را حل نمیکرد. بهعلاوه، وحشت از دیدن و تجسم آن منظره فجیع که در فاصله بسیار کمی از او اتفاق افتاد، سبب شده بود تا قدرت انجام هر کار و یا گرفتن هر تصمیمی از او سلب شود. با وجود این میدانست که فورا باید کاری بکند. اما چه کاری؟ همین موقع درِ کوپه کنار کشیده شد و مأمور جمعآوری بلیت سرش را داخل آورد: ــ لطفا بلیتتان را بدهید. خانم مک گیلکادی فورا به طرف او برگشت و گفت: ــ یک زن در قطاری که همین الآن از کنار ما گذشت، به قتل رسید یعنی او را خفه کردند. خودم دیدم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 343 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۲۶:۰۰ |
نویسنده | آگاتا کریستی |
مترجم | محمدعلی ایزدی |
ناشر | نشر هرمس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | ۴:۵۰ from paddington. |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۱۰/۲۴ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 82,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
متعجبم از اونایی که میگن این داستان از شاهکارهای آگاتا کریستیه، نسبت به بقیه داستانای کریستی این واقعا در رده ی پایینتری قرار داره، در کل که داستانای مادام مارپل نسبت به پوارو کشش و هیجان کمتری داره اما این داستان در مقایسه با بقیه داستانای مادام مارپل هم نمره خوبی نمیگیره، تعلیق و هیجان داستان کمه، پویایی نداره، پلیسا مثل سگایی که دم خودشونو بو میکشن مدام دور خودشون میچرخن، تا تقریبا اواخر کتاب داستان خیلی گنگ و شبیه یه کلاف سر در گمه، یهو خانم مارپل در صفحات پایانی وارد داستان میشه و بدون اینکه توضیح زیادی بده معما رو حل میکنه
از وقتی که این کتابو خوندم بیشتر از ۴ سال میگذره ولی هنوز موضوع اصلیش یجورایی یادمه از بس که قشنگ و جذاب بود و حتی با شنیدن اسم کتاب ذوق میکنم. پیشنهاد میشه پس از تشییع جنازه و اعلام یک قتل هم برای کسانی که دوست دارند هیجان رو، عالیه.
وای اینو به هیچ وجه از دست ندین بهترین داستان خانوم مارپل و در کل از شاهکارای کریستیه
یکی از داستانهای خوب خانم مارپل هست ولی برای خواننده حرفه ای کتابهای خانم آگاتا کریستی، قاتل از اواسط داستان قابل شناسایی است :)
واقعا داستان منسجم و همه فهمی بود و هیچ گنگی و سردرگمی ایجاد نمی کرد و اصلا داستان خسته کننده و یکنواختی نداشت
با اینکه بیست سال پیش فیلمش رو دیده بودم خداروشکر یادم نبود... جالب بود
همه کتاب های آگاتا کریستی حرفی برای گفتن دارن و باید خوند
اگر از قبل فیلمش رو ندیده باشید واقعا غافلگیرتون می کنه
از سری کتاب های مارپل آگاتا کریستی
واقعا ارزش خوندن داره و آدم جذب خودش می کنه