به دنبال فرار ریلی از مدرسۀ شبانه روزی نظامی، اِلی سیزده ساله خود را در خرابه های مرکز خرید و فروشی در آن سوی منطقۀ قرنطینه شده پیدا می کند. در آنجا، سربازی به نام وینستون در هنگامی که در حال آموزش اسب سواری به اِلی بود، ریلی از چادر وینستون دزدی کرد. پس از انفجارهای متوالی در مرز بیرون، گزارشات بی سیم تازه دزدیده شده توسط ریلی حاکی از آن است که انفجارها کار کرم های شب تاب بوده است...
این داستان اتفاقات قبل بازی "آخرین بازمانده از ما" را روایت می کند.