

کتاب جان مريم
نسخه الکترونیک کتاب جان مريم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب جان مريم
جانِ مریم وقتی حرف میزد، انگار آدم والس دانوب آبی اشتراوس را میشنود! مثل کوه بلندی که سر از مِه برآورده باشد، رؤیایی و پرغرور و دستنیافتنی به نظر میرسید. برعکس گفته نیچه(۵)، آنجا که میگویند: «همه ما سگهایی وحشی در وجودمان داریم که از شدّت شوق و هوس در زیرزمینهای شخصیتمان پارس میکنند» هیچ سگ وحشی جز سگ غرور در فطرتش نداشت. لطافت روحش نمیگذاشت هیچ سگی در زیرزمین شخصیتش پارس کند! یعنی خویشتنداری شاهانهاش اجازه نمیداد نفاقها روح لطیف و پاک و رؤیاییاش را مسموم کند! دختری بود ظریف، با پوستی مانند چینی و چشمانی زنده که در چهرهاش میدرخشید! برخوردار بودن از توجه کامل یک انسانِ برتر، میتوانست مست کننده و غرورآفرین باشد، اما او به قول خیلیها همزاد مریم عَذرا بود! البته این به آن معنی نبود که غرور ناشی از حسّ صیانت ذات را هم نداشته باشد، که اگر کسی چنین غروری را نداشته باشد، انسانی شخصیت مُرده و خودباخته است! چنین غروری را هرگز از دست نمیداد. در برابر آنانی که به نوعی مزاحم و سدّ راهش میشدند، هوشمند و مقتدر میایستاد. هرگز برای حفظ منافعش از شخصیتش مایه نمیگذاشت! یکجور بینیازی خاصّ نمیگذاشت به شکل سرنوشتی که انسانهای دیگر میخواهند بر او تحمیل کنند تن بدهد. او در دامن مینا پرورش یافته و برخوردار از صفات ممتاز مادر بود. پدرش، یعنی بهرام هم مرد سلیمالنّفسی بود، ولی آنی نبود که مینا از یک شوهر انتظار داشت! به همین دلیل بود که وقتی جانِ مریم پای از نوجوانی به جوانی گذاشت و بالید و رعنا شد، و پای دهها خواستگار به میان آمد، به او توصیه کرد: «همه میگویند وقتی با عشق زندگی میکنی، مثل این است که در بهار و آسمان آبی پرواز میکنی!» البته این توصیه را از زبان دیگران بیان میکرد چون خودش هیچ تجربهای از عشق و آسمان آبی و پرواز نداشت!
نظرات کاربران درباره کتاب جان مريم