هنگام غروب، وقتی صدای خوش اذان از فراز گلدستههای بلند و مینایی در فضای پر غبار شهر اصفهان طنین میانداخت، جنبوجوش پرشتابی در هرکوی و برزن راه افتاده بود تا مردم روانه خانهها شوند. دستفروشها و معرکهگیرها، بساطشان را برمیچیدند، تاجران و کاسبان، حجرهها و دکانها و دکهها را میبستند، سرایدارها، کلون دروازههای بسته را میانداختند و گزمهها و شبگردها، چماقها و دگنکهایشان را به دست میگرفتند تا برای گشتهای شبانه آماده شوند. در آن زمان شب که فرا میرسید، اصفهان همچون شهر ارواح در تاریکی خوفانگیزی به حال خود رها میشد و آنگاه دزدان و یاغیان، گرسنگان و غلامان فراری، در هر کوی و برزن کمین میکردند و برای به چنگ آوردن چند سکه یا حتی کفش و قبای کهنهای راه را بر رهگذران میبستند. اگر هم رهگذری از دام دزدان و کمینگاه حرامیان، جان سالم بدر میبرد، بیم این خطر میرفت که به چنگ گزمهها و عسسها و شبگردهای آزمندی بیفتد که تا سکهای به بهانه تأمین امنیت از او نمیگرفتند، رهایش نمیکردند، کلانترها و داروغهها در لخت کردن مردم حریصتر بودند، چون آنهایی که با دادن سکههای طلا و هدایای گرانبها به خواجهسرایان و درباریان به شغل داروغگی و کلانتری میرسیدند، میکوشیدند دراندک مدتی چند برابر پیشکشهایی که پرداخته بودند به زور و بهانه از مردم به چنگ بیاورند. داروغهها و گزمهها حتی دزدان تهیدستی را که در سرقت شبانه چیز قابل توجهی نصیبشان نمیشد، مجبور میکردند چند شبی برایشان به دزدی بروند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 4.۹۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 854 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۸:۲۸:۰۰ |
نویسنده | محمد بلوری |
ناشر | ن شر آبارون |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۴/۲۹ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
قیمت چاپی | 500,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب به صورت قسمت قسمت در روزنامه ایران چاپ می شد. قسمتی از تاریخ ایران در اصفهان در اطراف زمان حکومت صفویان به شکل رمان