«اینجا، جایی که آدمها به نالههای هم گوش میسپارند
جایی که با رعشهای به خود میلرزند، غمگین، با چند تار موی خاکستری
جایی که جوانی میپژمرد و میمیرد و اوهام به باد میروند
جایی که فکر کردن وجود را از اندوه میآکند»
این جملات بخشی از چکامهای برای هزاردستان اثر جان کیتس، شاعر قرن هجده و نوزده انگلستان است. فیلیپ راث کتاب یکی مثل همه را با این جملات آغاز کرده است
برندهی جایزهی من بوکر 2011 کتابی خواندنی نوشته است که مسئله کهولت و پیری را در آن به شکلی جالب و از نگاهی خاص به تصویر کشیده است. زاویهی دید منحصربهفرد نویسنده باعث شده است، این کتاب بسیار خواندنی و جذاب باشد، طوری که اگر آن را به دست بگیرید تا پایان زمین نخواهید گذاشت.
یکی مثل همه با عنوان اصلی «every man » اولین بار سال 2006 منتشر شد در قرن پانزدهم نیز نمایشنامهای به همین نام در انگلستان ساخته شد که شخصیت اصلی آن توسط مرگ فراخوانده میشود و باید پیش از آنکه در درگاه خدا حاضر شود، روی زمین برای زندگی خود حساب پس بدهد. فیلیپ راث در مصاحبهای، در سال 2005 دراینباره گفته است: «نسخهی قدیمی یکی مثل همه، سال 1485 توسط نویسندهای ناشناس نوشتهشده است. زمان نگارش آن در فاصلهی میان مرگ چاوسر و تولد شکسپیر است، اخلاق آن زمان اینگونه معنا میشد «سخت کارکن و به بهشت برو» و «مسیحی خوبی باش وگرنه به جهنم میروی»، یکی مثل همه شخصیت اصلی داستان است که به ملاقات مرگ میرود، او فکر میکند که او نوعی پیغامآور است اما مرگ به او میگوید: من مرگ هستم، پاسخ یکی مثل همه در اولین خط این درام انگلیسی عالی است: اوه مرگ، تو زمانی آمدی که کمتر از همیشه تو را در خاطر داشتم.» شخصیت اصلی داستان راث نیز به خاطر کهولت سن با مرگ دستوپنجه نرم میکند.
این کتاب توانست سال 2007 توانست جایزهی پن/فاکنر را در بخش داستانی از آن خود کند. نسخهی صوتی کتاب یکی مثل همه مدتی پس از انتشار نسخهی چاپی آن در آمریکا منتشر شد.
یکی مثل همه با مراسم خاکسپاری شخصیت اول داستان آغاز میشود، در این تشییعجنازه تمام دوستان و اعضای خانوادهی او حضور دارند و برای او عزاداری میکنند. در ادامهی کتاب بازگشتهایی به دوران مختلف زندگی او اتفاق میافتد. کتاب به دوران کودکی شخصیت اول، جایی که او و برادر بزرگش در یک جواهرفروشی کار میکردند میرود، دربارهی سه ازدواجی که او در طول زندگیاش انجام داده حرف میزند و به مشاغلی که او در طی سالهای عمرش تجربه کرده است میپردازد. این کتاب بازتاب تصمیمها و اشتباهات او را در سالهای بعدی را هم بیان میکند
مرد بینام داستان اگرچه فیلیپ راث نیست اما نقاط مشترک زیادی با او دارد؛ سال 1933 به دنیا آمده است، او هم متولد نیوجرسی است و آنجا بزرگشده و در یک سری مسائل دیگر مانند سابقهی بیماریها نیز با نویسنده مشترک است.
از برادرزادهاش پرسید: «مگه غربیها رو تبت راه میدن؟»
راب گفت: «معلومه که راه میدن؛ سه هفتهی دیگه برمیگردن. اگه پیغامی براشون دارین می تونم براشون ای
میل کنم. هر وقت کسی تلفن میزنه همین کارو میکنم.»
«نه لازم نیست. برادرات چه طورن راب؟»
«همه شون خوبن. شما چه طورین؟»
گفت: «دارم بهترمی شم». و گوشی را گذاشت.
خب، سه بار طلاق گرفته بود. یک شوهر سریالی که بیشتر به ندانم کاری و گناه شهره بود تا وفاداری. حالا هم دیگر مجبور بود تنهایی از پس همهچیز برآید. از زمان بیستوچندسالگی که خیلی به خودش اطمینان داشت تا حدود پنجاهسالگی توجه تمام زنانی را که میخواست جلب کرده بود. از زمان ورود به دانشکدهی هنر این روند هیچوقت متوقف نشده بود. به نظر میرسید سرنوشت چیزی جز این برایش مقدر نکرده. ولی بعد چیزی پیشبینینشده اتفاق افتاد: حدود سهربع قرن بود که داشت زندگی میکرد و حالا آن زندگی پربار و پر از فعالیت به باد رفته بود. دیگر نه جذابیت مردی مولد را داشت و نه قادر بود لذتهای مردانه را در خود بیدار کند. دیگر تلاش چندانی هم نمیکرد که اشتیاقی در خود برانگیزد. برای مدتی پیش خودش فکر میکرد شاید عنصری که حذفشده دوباره بازگردد و او را دوباره صاحب حرمت کند و بر برتریاش صحه بگذارد. فکر میکرد مقامی که بهاشتباه از او گرفتهشده دوباره به او بر خواهد گشت و میتواند زندگی را از همانجایی که چند سال پیش ترکش کرده بود دوباره از سر بگیرد. ولی حالا بر او آشکارشده بود که دارد مثل هرسال خوردهی دیگر فرایند کم و کمتر شدن را از سر میگذراند و مجبور است که بنشیند و روزهای بیهدفش را تا آخر نگاه کند - روزهای بیهدف و شبهای متزلزل و کنار آمدن با تحلیل جسمانی از روی ناتوانی و غم روزهای آخر و انتظار و انتظار برای هیچ. با خودش فکر کرد آخر کار همین میشود. این چیزی است که به فکرت هم نمیرسید.
مردی که با مادر نانسی تمام طول ساحل را شنا میکرد بهجایی رسیده بود که در خواب هم نمیدید. حالا زمان ترس از فراموشی بود، آیندهی دور فرارسیده بود.
فیلیپ راث یکی از برجستهترین نویسندگان نیمه دوم قرن بیستم در آمریکا است. او سال 1933 در نیوجرسی به دنیا آمد. اجداد او از یهودیان اروپایی بودند و خانوادهی او در جریان مهاجرتهایی که در قرن نوزدهم اتفاق افتاد به آمریکا کوچ کردند. او در نیوجرسی بزرگ شد و برای تحصیلات دانشگاهی دانشگاه بوکنل را برگزید او سپس تحصیلاتش را در دانشگاه شیکاگو ادامه داد. او بعدها در همین دانشگاه ادبیات تدریس میکرد و گاهی هم مدرس دروسی چون ادبیات تطبیقی در دانشگاه پنسیلوانیا بود.
فیلیپ راث از سال 1975 عضو موسسهی ملی هنر و ادبیات آمریکا بود و سالها نیز بهعنوان ویراستار فعالیت کرده است. او از سال 1992 بازنشسته شد و تدریس را کنار گذاشت. فیلیپ راث از آن زمان تا پایان عمرش در سال 2018 زندگیاش را به نوشتن اختصاص داد.
اولین کتابی که فیلیپ راث نوشته است خداحافظ کلمبوس و 5 داستان کوتاه نا داد، او این رمان را سال 1959 نوشت و برای آن برندهی جایزهی ملی کتاب آمریکا شد. بیشتر آثار او پر از مضامین اجتماعی است و خیلی از آنها مربوط به جامعهی یهودیان است. از میان آثار ترجمهشدهی فیلیپ راث در ایران میتوان به کتابهای «رئیسجمهور ما»، «زنگار بشر»، «خشم»، «ننگ بشری»، «حقارت»، «ارباب انتقام»، «نویسندهی پشت پرده» و «همسر کمونیست من» اشاره کرد.
فیلیپ راث در طول سالها فعالیت حرفهایاش برندهی جوایز بسیاری شده است که از آن میان میتوان به جایزهی ملی منتقدان در سال 1991
جایزهی ملی کتاب آمریکا سال 1995، جایزهی پولیتزر سال 1998، جایزهی فرانتس کافکا سال 2001 و جایزهی ادبی من بوکر سال 2011 اشاره کرد.
یکی مثل همه را پیمان خاکسار به فارسی برگردانده است و انتشارات چشمه سال 89 آن را روانهی بازار کتاب ایران کرده است. پیمان خاکسار در مقدمهی کتاب دربارهی ترجمهی عنوان کتاب «every man » توضیحاتی داده است به گفتهی او این اصطلاحی است که در نمایشنامههای انگلیسی به مردم عادی کوچه و بازار اطلاق میشده و بنابراین او ترکیب یکی مثل همه را برای ترجمهی آن برگزیده است. پیمان خاکسار ترجمهاش از یکی مثل همه را به بهمن کیارستمی تقدیم کرده است.
این کتاب یک واقعیت دردناک را به زبانی خاص و جالب بیان کرده است. حقیقت تلخی که در زندگی همهی ما وجود دارد و بسیاری از ما چشممان را روی آن بستهایم. این حقیقت که زندگی آدمی محدود است و فرصتهایش بیپایان نیستند. واقعیت این است که پیری و زوال و در آخر مرگ در انتظار هر انسانی است و انسان در طول زندگیاش زمان محدودی برای آرزوها و خواستههایش در اختیار دارد، زمانی که ناگهان میبیند به پایان رسیده است. خواندن این کتاب میتواند خواننده را به فکر فروببرد و قدر لحظاتش را به او نشان دهد، لحظاتی که گاهی در بطالت محض هدر میروند. فیلیپ راث رک و پوستکنده این حقیقت را در مقابل ما میگذارد که روزی حسرت دقیقههایی که در سالهای توانمندیمان ازدستدادهایم را خواهیم خورد.آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب یکی مثل همه اثر فیلیپ راث با ترجمهی پیمان خاکسار است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 844.۰۹ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 138 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۳۶:۰۰ |
نویسنده | فیلیپ راث |
مترجم |