اگر خدا خواسته باشد انسان هدایت میشود، یعنی خیلی هم بدبین نباشیم که اگر کسی در شرایط مرفه باشد، قابل هدایت نیست. افرادی در اوج رفاه هدایت شده هستند. ما شهیدی داشتیم که در خانه پدرش قالیهای [بسیار نفیسی] بود. چه خانهای، به پدرش میگفت: این قالیها من را دنیایی میکنند. میآمد قالی را پس میانداخت. روی یک فرش ساده زندگی میکرد و میگفت قالی شما مالِ خودتان...
در قرآن داریم که زن فرعون گفت: خدایا نه کاخش را میخواهم، نه باغش را، نه طلایش را و نه مقامش را و نه جنین فرعون را. از این کاخ نجاتم بده «رَبِّ اِبْنِ لی عِنْدَک بَیتا فی الْجَنَّةِ» میخواهم پهلوی تو بیایم. در برخی خانوادههای مرفه کسی کودتا میکند. یک کودتای معنوی و این هم لطف خداست. خدا اراده میکند و روی سنگ یک درختی را در جنگل سبز میکند. آن وقت پایین جنگل همه کشاورزان و دکترهای کشاورزی، فوقلیسانسهای خاکشناسی، حشرهشناسی، سمشناسی، آفتشناسی... همه تخصصها را به کار میبرند آخرش هم مزرعهشان، درختهایشان کرمو میشود. میوه هم نمیدهد. اما خداوند روی سنگ سفت درخت را سبز میکند. این اراده خداست.
کار برای استقلال نه برای نیاز. این خیلی مهم است. امام به یک کسی گفت: چرا نمیروی کار کنی؟ گفت: پول دارم، پیر هم هستم آنقدر دارم که تا آخر عمر بخورم. امام فرمود: کم عقل شدهای. این علامت کم عقلی است. مگر هرکسی کار میکند برای پول است.