کتاب «درختهای کاج قد میکشند» نوشته گلپر فصاحت است. این کتاب رمانی سادهخوان و روان است، داستان با پرداخت دقیق شخصیتها و توصیف کامل وقایع و اتفاقات میتواند با مخاطبان ارتباط برقرار کند. نثر زنانه و جزئیپردازیهای نویسنده نیز در کل اثر مشهود است که به جذابیت آن کمک میکند. در بخش آغازین کتاب «درختهای کاج قد میکشند» میخوانیم: «ساعت هشت و پانزده دقیقه صبح بود که شیرین از خواب بیدار شد. گوشی موبایلش را از زیر بالش بیرون کشید و به ساعت نگاه کرد. تا خواست خیز بردارد و بلند شود، همهچیز یادش آمد. سرش را دوباره روی بالش گذاشت و به سقف اتاق خیره شد. امروز نهمین روزی بود که نادر را از دست داده بود و هنوز مرگ او به روزمرگی تبدیل نشده بود. پس از چند دقیقه از تخت بیرون آمد و دست و صورتش را شست، اما حوله سر جایش نبود. دیشب یادش رفته بود از داخل کمد حوله تمیز بردارد و روی میله بگذارد. خم شد و در کمد حوله و شویندهها را باز کرد. حوله قهوهای که از بقیه جلوتر بود را از کمد بیرون کشید و همزمان با آن، ماشین ریشتراش نادر هم کف زمین دستشویی افتاد. «آخ...» ریشتراش را از روی زمین برداشت و سیمش را دورش پیچید و دوباره آن را در کمد گذاشت. صورتش را که خشک کرد، در آینه به خودش خیره شد. انگار بار اولی بود که اینطور دقیق صورت خود را برانداز میکرد. میدانست که دیگر جوان نیست، اما فکرش را هم نمیکرد که اینقدر پیر شده باشد. چهل و چهارسال سنی نیست که صورت آدم اینقدر شکسته شود! به چروکهای ریز دور چشمش نگاه کرد. برخی از آنها خیلی عمیق بود. چشمهایش دیگر آن طراوت همیشگی را نداشت».
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 224 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۲۸:۰۰ |
نویسنده | گلپر فصاحت |
ناشر | انتشارات البرز |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۴/۰۹ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
قلم نویسنده خام بود. به ویژه در مورد دیالوگ ها ولی کل اثر به خاطر نگاه متفاوتش به خیانت و ارائه ی تعریف جدیدی از جوانمردی و مردانگی قابل تقدیر و تحسین است.
ارزش خوندن داره به نظرم