فرمت محتوا | epub |
حجم | 972.۵۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 169 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۳۸:۰۰ |
نویسنده | سعید محسنی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۸/۱۵ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 54,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من واقعا متوجه نشدم چی شد کجاش تخیل بود وکجاش واقعیت....فقط اینجوری فهمیدم که کودکی که در ده سالگی چیزایی در موردش پدر به ظاهر مومنش دیده و سالها تو ذهنش ، روش سرپوش فراموشی گذاشته حالا در جوانی با یک نشونه به این شکل فوران کرده وخودشو نشون داده ..... ولی باز اینکه اون نشونه دقیقا کدوم بود ..سرنوشت ادمها چی شد مثل پدرش، اون زن ودخترش، ماجرای پونه غرق شده در اب و.اطلاعاتی که مادرس داشت ولی معلوم نشد اون انگشتر وداغ پشیمونی پدر و.........همه مبهم بودواقای شفیعی که ظاهرا شوهر همون خانم بوده چی رو وچجوری فهمید واخرش چی شد خود سوزی بود یا اتفاق . داستان ابتدا خیلی روال ساده ای داشت وخواننده اصلا فکر نمیکنه که اخرش اینجوری تو پایان داستان گیج بمونه....
داستان خوبی بود نویسنده قدرت بسط داستان را به خوبی داشتند شخصیتها به خوبی خلق شده بودند و دیالوگ های جذابی رد و بدل میکردند. فضا سازی خیلی خوب بود اما متاسفانه پلات داستان بسیار ضعیف بود.. شاید در ذهن نویسنده چیزهایی دیگری به غیر از چیزهایی که نگارش شده بود وجود داشتند.
من اصلا دوست نداشتم کتابو... اولاش خوب بود اما اخراش اصلا متوجه نشدم چی به چیه و چه جوری تموم شد.... نا مفهوم بود داستان....
کتاب جالبیبود فضای قشنگی هم داشت خیلی لذت بردم
خیلی جالب بود برام و خیلی دوسش داشتم
بچه ها آخرش چی شد ؟?? کی فهمید
خیلی دوست داشتم
دوست داشتنی و جذاب?
عالی
جفنگ