گذر از خیابان انقلاب همیشه با دیدن دستفروشهایی که آثار ممنوعه و نایاب میفروشند، همراه است که در میان کتابهای آنها آثار بزرگان ادبیات ایران و جهاندیده میشود. بعضی از آثار «صادق هدایت» نویسندهی فاخر ایرانی در بین کتابهای این فروشندهها گاهی دیده میشود و علاقهمندان به آثار او به دنبال نوشتههای بیشتری از او هستند. «جهانگیر هدایت» باعلاقهی فراوانش به این نویسنده و بر اساس دانش و تجربهاش درزمینهی ادبیات آثار نایاب و کمتر خواندهشدهی این نویسنده را در کتاب «آثار نایاب صادق هدایت» جمعآوری کرده است. این اثر همانطور که از نامش پیدا است مجموعهای از نوشتههایی است که پیشتر منتشرنشدهاند.
کتاب «آثار نایاب صادق هدایت» مجموعهای از مقالات، داستانهای کوتاه و نقدهای «صادق هدایت» است که در طول سالهای 1310 تا 1325 نگاشته شدهاند. این مجموعه به همت «جهانگیر هدایت»، از خویشاوندان «صادق هدایت» گردآوریشده است و آن را «نشر چشمه» سال 1395 منتشر کرده است. «جهانگیر هدایت»، نویسنده و بنیانگذار «بنیاد صادق هدایت» تحصیلاتش را در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی و جامعهشناسی دانشگاه تهران به سرانجام رسانده و داستان و مقالات زیادی را منتشر کرده است. او آثار «صادق هدایت» را با مقدمهی خودش در اروپا منتشر کرده و مدتی را بهعنوان رئیس انجمن فارغالتحصیلان دانشگاههای بیروت در ایران فعالیت کرده است.
کتاب «آثار نایاب صادق هدایت» کتاب کمحجم ولی باارزشی است، زیرا دربرگیرندهی طیف گستردهای از فعالیتهای این نویسندهی بزرگ است. «سایه مغول» اولین اثر این کتاب است که در آن نویسنده دربارهی فرهنگ و اصالت مردم ایران حرف میزند. این اثر که داستان کوتاه است پیشتر با سانسور منتشرشده درحالیکه در این مجموعه متن بدون سانسور آن آورده شده است. «صادق هدایت» در این داستان دربارهی خشونت همسایگان ایران همصحبت میکند. «معلم اخلاق» اثر بعدی این کتاب است که در سال 1320 در روزنامهی مردم منتشر شد. «هدایت» این مقاله را بانام مستعار «محمدرحیم گردان سپهر» نوشته است و دربارهی «کتاب سازی»، «نان قرض دادن»، «معاملات پایاپای» در آن صحبت میکند.
«سعدی آخرالزمان» مقالهی دیگر کتاب «آثار نایاب صادق هدایت» است که در سال 1320 احتمالاً نگاشته شده است. این اثر را «هدایت» خطاب به «محمد حجازی»، نویسندهی داستانهای عاشقانه و اروتیک بانام مستعار «علینقی پژوهش پور» در روزنامهی مردم منتشر کرد. «سرگذشت ماه» داستان کوتاه دیگر این کتاب است که در ژانر علمی تخیلی در سال 1324 نوشتهشده و رگههای طنز در آن دیده میشود. این داستان که درواقع مقدمهی داستان دیگری به نام «حادثه عجیب در منظومه شمسی» است بانام مستعار «پ، مازیار» در شماره 10 مجلهی سخن منتشر شد. «چگونه شاعر و نویسنده نشدم؟» مقالهی دیگر این کتاب است که «صادق هدایت» آن را با زبان طنز و تندوتیز خطاب به افرادی که به نویسندگی و شاعری تظاهر میکنند نوشته است. این مقاله نیز مانند سایر آثار دیگر این کتاب بانام مستعار و این بار بانام «ق. مسکین جامه» در شماره اول سال دوم مجلهی سخن منتشرشده است. «بازماندهی قضیهی فرشتهی زیردریایی» یکی از قضیههای بهجامانده از این نویسنده است که چند مصرع از آن در این کتاب آمده است. قضیه درواقع یک نوع ادبی طنزگونه است که «صادق هدایت» آن را ابداع کرده است و نمونهی آن را میتوان در کتاب «وغوغ ساهاب» دید.
«مسلک علیبابا» مقالهی طنز دیگری از این نویسنده است که در شهریور سال 1327 بانام مستعار «منشی حضور» در شمارهی اول دورهی دوم روزنامهی فکاهی علیبابا منتشر شد. «صادق هدایت» همچنین برای فیلم «ملانصرالدین در بخارا» که در سال 1943 در استودیو تاشکند ساختهشده بود نقدی نوشت که در این کتاب آورده شده است. «نقد بازرس اثر گوگول» نقد دیگر این نویسنده است که آن را برای کتاب «بازرس» اثر «نیکلای واسیلیویچ گوگول» در سال 1323 در مجله پیام نو نوشت. «جادوگری در ایران» نام مقالهی دیگر این کتاب است که آن را «هدایت» در یک مجلهی فرانسوی در 31 سال 1926 منتشر کرده بود. در آن زمان این نویسنده در بلژیک ساکن بود و ترجمهی این مقاله بانام مستعار ط.ن. در مجلهی جهان نو در ایران منتشر شد. این اثر نخستین مقالهی «هدایت» به زبان فرانسوی بود که مترجم آن ناشناس بود و گروهی معتقد بودند خود نویسنده آن را منتشر کرده است.
«صادق هدایت» از سوی «ابوالعلا معری»، شاعر و فیلسوف نابینای عرب رسالهی غفران یا بهشت دوزخ معری را هدیه گرفت و برای آن یادداشت کوتاهی در مجلهی پیام نو در سال 1329 نوشت که در این کتاب آورده شده است. همچنین این نویسنده برای ترجمهی «فرق الشیعه» اثر «ابوالقاسم سعد بن عبدالله بن ابی خلف الاشعری قمی» نیز یادداشت کوتاهی در شمارهی اول سال سوم مجلهی پیام نو نوشت که آنهم در کتاب «آثار نایاب صادق هدایت» آورده شده است. «بلبل سرگشته» مقالهی دیگری است که دربارهی ترانههای عامیانه نوشتهشده است. این نویسنده این ترانهها را بخشی از هنر و نبوغ مردم ایران میداند و نوشتهاش را در آذر سال 1325 در مجلهی سخن منتشر کرد. «بوعلی و استاد»، «عاق والدین»، «ضحاک و فریدون» و «شرطبندی» از دیگر آثار «صادق هدایت» هستند که در این کتاب آورده شدهاند. نسخهی الکترونیک کتاب «آثار نایاب صادق هدایت» در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
«صادق هدایت»، نویسنده و روزنامهنگار معاصر ایرانی در بهمن سال 1281 در تهران در خانوادهای تحصیلکرده متولد شد. او در دوران نوجوانیاش با زبان فرانسوی آشنا شد و برای تحصیلات دانشگاهی به اروپا سفر کرد. در آن زمان او «فواید گیاهخواری»، نمایشنامهی «پروین دختر ساسان»، «زندهبهگور» و داستان کوتاه «مادلن» را منتشر کرد و تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. «هدایت» پس از بازگشتش به ایران نوشتن را ادامه داد و به تأثیر از شرایط نابسامان جامعه مقالات و آثار انتقادی متعددی نوشت. او کتاب «وغوغ ساهاب» را با همکاری «مسعود فرزاد» نوشت و به دلیل کنایههای آن نسبت به اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن زمان ممنوع القلم شد.
«صادق هدایت» به تأثیر از فضای سیاه و خفقان آن زمان در انزوا فرورفت و مدتی را نیز در هند زندگی کرد. او در سال 1326 بار دیگر به فرانسه سفر کرد و در 49 سالگیاش در آپارتمان شخصیاش خودکشی کرد. از او آثار زیادی بهجامانده و نثر او گنجینهی ارزشمندی از آثار اوایل قرن چهارده است. او علاوه برنوشتن داستان، کتابهای نویسندگانی همچون «کافکا» را به فارسی ترجمه میکرد. نسخه الکترونیک اکثر آثار او ازجمله «سه قطره خون»، «زنده بگور» و «گروه محكومين» در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
خنجرش را از غلاف بیرون کشید. روی تیغهی آن به خط پهلوی اسم او حکشده بود. پدرش را با چهرهی رنگپریده، ریشسیاه به یاد آورد که روی تخت افتاده بود و دو تا شمع بالای سر او روی میز میسوخت. او و برادرش گریهکنان کنار تخت رفتند، به آنها خیرهخیره نگاه کرد. بعد مثلاینکه کوشش فوقالعاده کرده باشد نیمهتنه بلند شد و گفت: «چرا گریه میکنید؟ گریه مال زنها است. افسوس که من توی رختخواب میمیرم!... تنها آرزویم این بود که در راه آب و خاکم در راه ایران جان بدهم... ولی چشم امید آیندگان به شماست.»
نیاکان ما با خوندل برای آزادی خودشان میکوشیدند تنها آرزویی که دارم این است که تا زنده هستید، تا جان دارید، نگذارید که ایرانزمین به دست بیگانه بیفتد... خاک ایران را بپرستید...
بعد رو کرد به او و گفت: «این خنجر را از کمر من بازکن و به یادگار نگهدار...»
همین خنجر که سالها به کمر او بود و با آن انتقام خودش را کشیده بود. سرش را تکان داد، خواست با نوک خنجر پارچهی روی زخم بازویش را پاره کند، ولی همینکه آن را تکان داد، چه درد جانگدازی! چه سوزش دلخراشی! نه، نمیتوانست تاب بیاورد. از شستشوی آن چشم پوشید، بعد دست چیش را در آب شست، یک مشت به رویش زد و یک مشت هم نوشید. دست کرد از جیبش مشتی میوه جنگلی بیرون آورد. این میوهها را از قدیم میشناخت. نوکر پیرشان اسفندیار که او را یا برادر کوچکش به گردش میبرد و هميشه از جهانگردیهای خودش و از مردمان پیشین گفتگو میکرد، یک روز برایشان از همین میوهها آورد آنکه مانند ازگیل شیرینمزه و گس بود اسمش «کنس» بود و آنیکی که سرخ، گرد و ترش بود «ولیک» میگفتند. ولی مادرش که این میوهها را دست آنها دید گرفت و گفت: «اينها خوراکی نیست. دلتان درد میگیرد.» برادرش که دوباره آنها را از توی جوی برداشت و گاز میزد. مادرش پشت دست او زد... ولی پنج روز بود که شاهرخ با همین میوهها زندگی میکرد. دلدرد نگرفته بود!...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 736.۶۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 121 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۰۲:۰۰ |
نویسنده | صادق هدایت |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۸/۱۴ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 40,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
وقتی نه صادق هدایت رو میشناسین نه آثارش رو ، لزومی به تکرار یکسری حرف های عامه و خاله خانباجی طور در قسمت نظرات نیست. خوندن آثار صادق هدایت برای هر ذهن بازی توصیه میشه،البته درک بالایی میخواد که متاسفانه همه از این درک برخوردار نیستند.
لطفا اینو همه بخونن : به نظر من صادق صدایت واقعیت رو میدید و مینوشت و به نظرش مرگ مارو از فریب زندگی نجات میداد ، اون نظریه ی خودش رو داشت و من افتخار میکنم به همچین نویسنده ایی که با صراحت تمام می نوشت ، مثلا اگر دقت کنین پائولو کوئیلو آخر اکثر داستان هاش از معجزه ی عشق حرف میزد ... همه ی نویسنده ها دید ها ، شخصیت ها و باور های متفاوتی دارن این بستگی به ما داره که تحمل درک تفاوت ها رو داشته باشیم یا نه یادمون باشه که ما آزا دیم تا خودمونو کنترل کنیم نه دیگران رو التماس تفکر
نگا کتابخونای مملکتمون،همش توهین میکنن به نویسنده هاشون،هر نویسنده ایی یه ارزش و احترامی داره شما باید افتخار کنید به نویسنده هاتون ن اینجوری ب اونا توهین کنید
صادق هدایت افکار و نگاهی بی نظیر و عمیق به دنیا و زندگی داره.من کاری ندارم استاد آل احمد چه عقیده ای داشتن ولی لزومی نداره حتما یک کارشناس به شما بگه چگونه ببینید و چگونه بیندیشید ! آثار هدایت رو تا مغز استخوان میشه حس کرد چون هدایت بی دروغ بی موضع گیری میدید و میگفت. هدایت آنقدر بزرگ هست که با نظرات آدمهای کم سواد کوته بین کوچک نمیشه. یک سوال دارم : این کتاب شامل تمام آثار هدایت هست؟ متشکرم
نظرجلال آل احمد در مورد یکی از تالیفات صادق هدایت: تکههایی از در مجله نگین، اواخر سال ۱۳۴۷ درآمد که گویای تقلیدی است از گفتار خوش یار قلی از شیخ محمد محلاتی تازه این یکی هم گویا تقلیدی است از رساله هفتاد و دو ملت میرزا آقاخان کرمانی و تازه این هم گویا تقلیدی است از قهوهخانه سورات، اثر برناردن دوسن پیر از معاصران روسو آل احمد معتقد است که نوشته هدایت عاری از اصالت و نتیجه غرب زدگی اوست.
رفقا سانسور شده؟ اگه شده زیاده؟ یکیتون بگید لطفا یه چیز دیگه بگم اگه فیدیبو پاک نکنه. درباره خودکشی هدایت. هرمان ملویل ویرجینیا وولف ارنست همینگوی از نویسندگان جاویدن که خودکشی کردن. حالا چون خ ودکشی کردن بدن؟ برین تو ویکی پدیا لیست بزرگانی که خودکشی کردنو بخونید.
من وقتی بوف کور صادق هدایت را خواندم و تمام شد. احساس کردم این اتفاق ها قبلا برای خودم افتاده بود. اصلا یادمکنمی آمد که این احساس را قبل از خواندن بوف کور داشتم. اما بعد از آن مطمئن بودم که خودم تجربه اش کردم. توصیه می کنم کسانی که دارای افکار سودایی و مالی خولیایی هستن کتابهای هدایت را نخوانند. بسیار بسیار برای هدایت احترام قائل هستم. امیدوارم قرین رحمت باشد و خوشحالم که آثارش اسم ایرانی را در خارج از مرزهای ایران زنده می کند.
ما تعصبات حیدری نعمتی خودمون رو تو همه وجنات و سکنات زندگیمون دخالت دادیم. خوبه حداقل بدون عینک تعصب چارتا کتاب مخالف عقایدمون هم بخونیم
توصیه میکنم اثار هدایت رو نخونین یه وقت مثله خودش مرگ رو از زندگی بیشتر دوست میدارید.اون موقع چندروز دیگه جسدتونو پیدا میکنن و دفن....
نمیدونم فیدیبو یا حالا نشر چشمه چه قدر در انتشار آثار هدایت صداقت متن به کار بردن ولی به هر حال کتاب خوندن خوبه ولی از من به شما نصیحت کتابای استاد هدایت رو پشت سر هم نخونین. اگر زمینه ی افسردگی داشته باشین،خوندن این آثار مخصوصا زنده بگور و بوف کور زندگی رو براتون سخت میکنه و خودکشی براتون از عسل شیرین تر میشه.بله