
کتاب شکار قاتل
نسخه الکترونیک کتاب شکار قاتل به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
نقد و بررسی کتاب شکار قاتل
درباره کتاب شکار قاتل
کتاب «شکار قاتل» Dead Man's Folly نوشتهی «آگاتا کریستی» در اکتبر سال 1956 منتشر شد. داستان این کتاب از دفتر هرکول پوآرو کارآگاه برجستهی بلژیکی شروع میشود. او در حالی که به پروندهها و نامههایش رسیدگی میکند از سوی منشیاش برای پاسخ به تلفنی عجیب و محرمانه از طرف خانم آریادنه اولیور فراخوانده میشود. خانم آریادنه اولیور از موسیو پوآرو درخواست میکند سریعاً خودش را با هواپیما به عمارت ناسه واقع در ناسه کومب برساند. هرکول پوآرو با وجود آنکه نمیداند برای چه چیزی به این عمارت دعوت شده راهی ایستگاه قطار میشود تا به خانم آریادنه کمک کند. زمانی که او از ایستگاه قطار بیرون میآید با رانندهای با لباس فرم رسمی به نام هامبر روبهرو میشود. زمانی که کارآگاه پوآرو به عمارت خانم آریادنه میرسد متوجه میشود روز بعد قرار است مسابقهای بهعنوان شکار قاتل برگزار شود. این نمایش قرار است داستان جنایی را به تصویر بکشد ولی مخاطبان و کارآگاه پوآرو را با جنازهای واقعی روبهرو میکند.
کتاب «شکار قاتل» از مجموعه داستانهای هرکول پوآرو نوشتهی «آگاتا کریستی» است. این اثر تحت عنوان کتابهای کارآگاه از سوی انتشارات هرمس در ایران راهی بازار شده است. «آگاتا کریستی» نویسندهی برجستهی داستانهای جنایی معمایی در این داستان به زیبایی یک ماجرای نفسگیر و مرموز دیگر را به تصویر کشیده است. او در این داستان در کنار کارآگاه معروفش هرکول پوآرو یک زن نویسندهی داستانهای جنایی را به تصویر کشیده است که بیشباهت به خودش نیست. او در این اثر سرنخها را به کمک پوآرو در کنار هم قرار میدهد و معمای عمارت ناسه را حل میکند.
«کلایو دانر» کارگردان بریتانیایی براساس داستان «شکار قاتل» نوشتهی «آگاتا کریستی» در سال 1986 فیلم زیبایی با بازی «پیتر اوستینوف» Peter Ustinov ساخت. این فیلم یکی از قسمتهای مجموعه فیلم معمایی تلویزیونی انگلیسی آمریکایی با محوریت داستانهای هرکول پوآرو است.
درباره آگاتا کریستی، ملکه جنایت
«آگاتا کریستی» Agatha Christie نویسندهی برجستهی انگلیسی در تاریخ 15 سپتامبر سال 1890 در دوون به دنیا آمد. او در جوانی تحصیلات دانشگاهی را دنبال نکرد و مدتی را در بیمارستان و داروخانه مشغول به کار شد. او از دههی بیست میلادی نوشتن را آغاز کرد و نبوغش در داستاننویسی را پرورش داد. او در مدت زمان کوتاهی به شهرت جهانی رسید و دهها اثر منتشر کرد. او شصت و شش کتاب جنایی از خودش به یادگار گذاشت و ادبیات پلیسی را دگرگون کرد. داستانهای او تاکنون بیشترین ترجمه به زبانهای دیگر را دارند و در میان پرفروشترین آثار داستانی دنیا قرار دارند. او در میان خوانندگان فارسیزبان نیز بسیار محبوب و شناخته شده است و تمامی آثارش به فارسی ترجمه شدهاند، برخی از آنها عبارتاند از «ساعتها»، «شاهد خاموش»، «قتلهای الفبايی» و «شرکای جرم» که نسخهی الکترونیک و صوتی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
ترجمه کتاب شکار قاتل به زبان فارسی
کتاب «شکار قاتل» نوشتهی «آگاتا کریستی» با ترجمهی «حميدرضا بلندسران» از سوی انتشارات هرمس در سال 1391 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «حميدرضا بلندسران» مترجم این اثر ترجمهی داستانهای جنایی پلیسی را در کارنامهی کاریش دارد. از ترجمههای دیگر او میتوان به کتابهای «رؤیا» و «شاهدی برای دادگاه» اثر «آگاتا کریستی» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشهایی از کتاب شکار قاتل میخوانیم
و قبل از آنکه ابروهای پوآرو از تعجب بالا برود، برگشت و از اتاق بیرون رفت. پس این نظر خانم بروئیس پرکار بود؟ یا بنا به دلایلی شخصی این را گفت؟ و چرا چنین اظهارنظری را پیش او کرده بود، پیش یک تازه وارد؟ شاید به همین خاطر که او تازه وارد بود؟ و همین طور به این خاطر که خارجی بود؟ هرکول پوآرو بنا به تجربه به این نکته پی برده بود که بعضی از مردم انگلستان بر این باورند که چیزهایی که به خارجیها میگویند اهمیت زیادی ندارد.
با حیرت خم به ابرو انداخت و هاج و واج به دری که خانم بروئیس از آن خارج شده بود خیره شد. سپس به سمت پنجره رفت و به تماشای فضای بیرون ایستاد. خانم استابز را دید که همراه خانم فولیات از منزل بیرون آمدند، کنار درخت بزرگ مگنولیا اش را برداشت و با قدمهای تند به سمت رودخانه رفت. خانم استابز لحظهای او را تماشا کرد، آنگاه با حواسپرتی شاخهای گل مگنولیا را از شاخه جدا کرد، آن را بویید و بهآرامی قدم در باریکه راهی گذاشت که از میان درختان عبور میکرد و به سمت رودخانه میرفت. پیش از آنکه کاملاً از دید خارج شود، ناگهان برگشت و به پشت سرش نگاه کرد. مایکل ویمن بهآرامی از پشت درخت مگنولیا بیرون آمد، با دودلی لحظهای مکث کرد و در امتداد نردههای بلند و باریکی که به درختان ختم میشد راهش را در پیش گرفت.
پوآرو پیش خودش فکر کرد که جوان خوشقیافه و پرتحرکی است. بیتردید، نسبت به سر جرج استابز شخصیت خیلی جذابتری داشت ...
اما اگر چنین باشد، چه برداشتی از آن میتوان داشت؟ چنین الگوهایی به طور مداوم در طول زندگی شکل میگیرند. شوهر میانسال و ثروتمندی که هیچ جذابیتی ندارد، همسر جوان و زیبایی که ازلحاظ شعور و عقل رشد چندانی نداشته، و مردی جوان و زیبا که خیلی حساس است. این وسط چه چیزی هست که خانم اولیور را به این یقین رسانده که بخواهد او را آمرانه و از پشت تلفن به اینجا بکشاند؟ شکی نیست که خانم اولیور قوه تخیلی مثالزدنی دارد، اما ...
هرکول پوآرو زیر لب با خود گفت: «با تمام اینها، نقش من در اینجا مشاوره برای کشف یک رابطه مشکوک یا یک رابطه در حال شکلگیری نیست.»
آیا واقعاً از اظهارات عجیب خانم اولیور میتوان اینطور برداشت کرد که مشکلی در بین است؟ خانم اولیور شخصاً آدم گیجی بود و اینکه چگونه موفق میشد چنین داستانهای کارآگاهی بینقصی را خلق کند بر پوآرو پوشیده بود. بااینحال، خانم اولیور، علیرغم گیجیاش اغلب با درک غیرمنتظرهاش از واقعیت او را حیرتزده میساخت.
نظرات کاربران درباره کتاب شکار قاتل