ضرورت نخست در زندگی زن، ازدواج است. عواملی گوناگون در شکلگیری این ضرورت نقش دارند. آسیبپذیری فیزیولوژیک و نیازی که جنس لطیف به حمایت و امنیت دارد، عامل ابتدایی و اولیه است. بهنظر میرسد در نگاه اول حصار امن خانواده، موقعیتی آرمانی و کامل است. دختر از خانوادهای به خانوادهی دیگر کوچ میکند. نمیتوان انکار کرد که این نوع نیاز، محدود به جنسیت مؤنث نیست. نوع بشر به دنبال ثبات و سکون در محدودهی حفاظتشدهای به نام خانواده است. همین نیاز است که پسر و دختر را به سوی زندگی مشترک سوق میدهد. اما آنچه در این میان به تمایز جنسیتی میانجامد، تقدم دختر بر پسر در گرایش و علاقه به ازدواج است. دختر بنا بر نیاز اولیهی خود که ریشه در ویژگیهای جسمانی دارد، و بنا بر دلایل دیگری که ریشه در همان گسترهی همیشگی یعنی تاریخ دارد، عجولتر و مشتاقتر است نسبت به استقلال از خانوادهی اولیه و تشکیل خانوادهی ثانویه. درست است که امروز دیگر همهی ما بر این باوریم که منطقهی امن و حفاظتشدهی خانه میتواند ناامنترین جغرافیای جهان باشد، اما با اینهمه، ازدواج همچنان برای دختر یک آرزوی اضطراری است.