«قصهی سعید و مریم» رمانی است از آرش سالاریِ جوان که موقعیت و جبرِ بودن در یک مکان خاص را به عاملی تبدیل میکند که طی آن شخصیتهایش را بههم نزدیک کند. رمان روایتی است از داستانِ دو جوان. سعید پسری است که به قم آمده و در خانهی مادربزرگش ساکن شده و مخفیانه در حوزهی علمیه درس میخواند. مادربزرگ مدیر یک مهدکودک است و به خاطر پارهای نگاههای سیاسیاش، در شغلش با مشکلاتی روبهرو شده... از سویی دیگر مریم را میبینیم. دختری که به دلایلی پنهانی تهران، دانشگاه و خانوادهاش را رها کرده و برای گذراندنِ آخرین سالِ رشتهی حقوقبه قم آمده و برای تثبیتِ روحیاش در مهدکودکی به عنوان مربی استخدام شده است. او از چیزی میگریزد؛ سیاست؟ دانشگاه؟ خانواده؟ این گرهها بهتدریج در رمان گشوده میشوند و انگار سرنوشتِ این دو بههم پیچیده میشود... آرش سالاری از فضای شهرِ قم به عنوان یک مکانِ روایی استفادهای بسیار بدیع کرده و خواسته تا در دلِ این شهر قصهای عاشقانه بنویسد و امروزی. رمان از فصلهای کوتاه تشکیل شده است و سیرِ آدمها و ماجراها به اندازهایاند که بتوان گفت با رمانی روبهروییم که مدام برای مخاطبش ماجرایی تازه در آستین دارد. یک عاشقانهی سیاسی...