زمانی که جهان شروع به مدرنیته کرد. بسیاری از جوامع درگیر تفاوتهای زندگی مدرن و سنتی شدند. برخی زندگی مدرن را میخواهند، برخی زندگی سنتی و برخی دیگر به تلفیق این دو میپردازند. اما باید گفت هرچقدر زندگی مدرن خوب است، به همان اندازه هم نمیتوان چشم بروی سنتها بست.
کتاب متولد شده با یک دندان به قلم جوزف بویدن در سال 2001 منتشر شد. این کتاب مجموعهای از سیزده داستان است. کتاب متولد شده با یک دندان روایتگر داستان زندگی بومیان آنتاریو است. بومیان این منطقه اکثرا سرخ پوست هستند. سیر داستان این کتاب درمورد تضاد زندگی مدرن و سنتهای سرخ پوستی است. این داستانها مجموعهای از اشتیاق، خشم، عشق، از دست دادن، انعطاف پذیری به سبک هوشمندانه و تلاش برای سازگاری مردمان این منطقه است. اگر داستانهای دیگر این نویسنده را خوانده باشید، متوجه خواهید شد که داستانهای وی چند شخصیت یکسان دارند. شخصیتهای دیگر کتابهای وی که در این داستان نیز آنها را میبینیم الیاس و زاویربرد هستند. در هرکدام از سیزده داستان جوزف بویدن به کاوش در سنتها و کلیشههای موجود در بومیان میپردازد. خواه این شخصیتها زنی در تلاش برای فراموش کردن گذشتهاش باشد و یا مردی که سعی در حفظ فرهنگ خود دارد. هر داستان کتاب متولد شده با یک دندان تصویری فراموش نشدنی و متنوع از فرهنگ بومی و مدرن در آنتاریو را ترسیم میکند. اگرچه هر داستان با لحن خاص خود نوشته شدهاست. اما همه آنها با هیجان موجود درخود، برداشتهای ظریف و نثر نیرومندشان با یکدیگر متحد میشوند. با خواندن کتاب متولد شده با یک دندان متوجه خواهید شد که چرا نوشتههای جوزف بویدن ارزش ادبی بسیاری دارند. جوزف بویدن با کتاب متولد شده با یک دندان برنده جوایز بسیاری نیز شد. ویژگی منحصر به فرد داستان متولد شده با یک دندان، همذات پنداری مخاطب با آن است. این داستان به زبانی ساده روایت شدهاست. این زبان به گونهای است که خواننده به راحتی میتواند آن را درک کند. به علاوه شفافیت در بیان احساسات شخصیتهای این داستان، باعث میشوند خواننده جریان عواطف را به راحتی در کنار خود حس کند. کتاب متولد شده با یک دندان در چهار فصل جالب که نام جهات جغرافیایی است، نام گذاری شدهاست. "شرق، کار"، "جنوب، آوار"، "غرب، فرار"، "شمال، خانه" نام فصلهای کتاب متولد شده با یک دندان هستند.
ترجمه کتاب متولد شده با یک دندان توسط مترجم خوش بیان کشورمان محمد جوادی انجام شدهاست. این کتاب در سال 1395 توسط انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسید. محمد جوادی زاده سال 1359 در تهران است. وی فارغ التحصیل رشته مترجمی زبان فرانسه از دانشگاه علامه طباطبایی است. محمد جوادی قبل از ورود به دانشگاه زبان انگلیسی را به طور کامل آموخت. اولین کتاب ترجمه شده وی در سال 1380 منتشر شد. آقای جوادی آثار ترجمه شده بسیاری از زبان انگلیسی و فرانسه را در کارنامه هنری خود دارد. وی در سال 1393 به عنوان مترجم رسمی آثار جوزف بویدن در ایران شناخته شد. این انتخاب از طرف مرکز بین المللی ترجمهی ادبی بنف کانادا صورت گرفتهاست. محمد جوادی به همراه چهارده مترجم دیگر یک دیدار با جوزف بویدن داشتهاند. در این نشست به بررسی چالشهای ترجمه ادبیات داستانی پرداخته شدهاست. آثار محمد جوادی از نظر ادبی جایگاه بسیار ارزندهای دارند. زبان این داستانها ساده اما به بهترین صورت بیان شدهاست. شما میتوانید کتاب متولد شده با یک دندان اثر جوزف بویدن و ترجمه محمد جوادی با انتشارات کتابسرای تندیس را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
جوزف بویدن سی ام Joseph Boyden CM که وی با نام هنری جوزف بویدن شناخته میشود. در 31 اکتبر سال 1966 چشم به جهان گشود. جوزف بویدن زاده کانادا است و نژادی ایرلندی، اسکاتلندی دارد. جوزف بویدن رمان نویس، مقاله نویس و فیلمنامه نویس است. رمانهای وی جوایز بسیاری را دریافت کردهاند. همچنین آثارش به 20 زبان زنده دنیا ترجمه شدهاست. او فارغ التحصیل رشته ادبیات داستانی است. جوزف بویدن سالها به تدریس در دانشگاه پرداختهاست. او تاکنون موفق به دریافت 5 دکترای افتخاری شدهاست. یکی از مهمترین افتخارات وی دریافت مدال الماس ملکه الیزابت دوم در سال 2013 است. جوزف بویدن هم اکنون عضو هیئت مدیره انجمن آزادیهای مدنی کانادا است. از رمانهای پرمخاطب وی که جوایز بسیاری نیز دریافت نمودهاند باید به رمان جاده سه روزه، از میان صنوبرهای سیاه، اورندا و ونجک اشاره کرد. رمان جادو سه روزه در سال 2005 در لیست پرفروشترین کتابهای جهان قرار گرفت. این کتاب جوایز بسیاری از جمله جایزه راجرز رایترز را از آن خود ساخت. رمان از میان صنوبرهای سیاه هم موفق به دریافت جایزهی گیلر شدهاست.
در مورد زبان آثار این نویسنده هرچه گفته شود، بدون شک حق مطلب را ادا نمیکند. اما با خواندن آثار وی کاملا درمییابید که چرا آثار این نویسنده آنقدر با ارزش است.
جنوب، آوار
زبان رنگی
زبان رنگی گوشهایش را به طرف صدای مرغ ماهی خواری کج کرد که از سمت دریاچه فریاد میزد. مثل روّیا بود. صدا روی آب شناور بود و آب، پرتو خورشید را به سمت خود میکشید. خندید.
«نباید مثل پدربزرگ حرف بزنم.» صدبار تکرار کن.«مینوشم پس هستم.»تکرار کن. صد بار آن را بنویس بعد گوشهی کلاس پشت به بقیه بنشین.
دوباره خندید و بعد، کمی از نوشیدنیاش را مزه مزه کرد. چیزی از آن باقی نمانده بود. شروع کرد به مکیدن کیسهای که بطری در آن بود. خودش را روی تخته سنگ تکان میداد. کیسه را میمکید و آهنگی را که مادرش در سدار پوینت برایش میخواند زیر لب زمزمه میکرد.
گنوشناگ(۱۱۸)میروند سورتمه سواری. نوههای تو میروند سورتمه سواری. نوشناگ(۱۳۹)میروند سورتمه سواری. نوههای من میروند سورتمه سواری. کلمهها قبل از اینکه روی زبانش جاری شوند درهم گره میخوردند برای همین حروف را با دهان آسیب دیدهاش صاف ادا میکرد و به زمزمهای تبدیل میشد با لحنی که آرام آرام جان میگرفت تا اینکه صدا از روی دریاچه به سمت مرغ ماهی خوار منعکس شود. زبان رنگی بلندتر زمزمه کرد تا آهنگ مادرش را به یاد بیاورد و عاقبت آهنگ به ذهنش برگشت. داستان بچههایی بود که روی یخ سست رودخانه سورتمه سواری میکردند و فرو میرفتند. آهنگی برای بچههایی که همراه با دوستانشان به هشدارهای مادرهایشان گوش نمیدادند و کارهای احمقانه میکردند. مست بود. به نوشیدنی احتیاج داشت. نیازش آن قدر شدید بود که بدنش میلرزید. اما زمزمه کردن حداقل کمکش میکرد کمتر بلرزد.
تخته سنگی که رویش نشسته بود تخته سنگ خودش بود.
اگر جرات دارید آن را بگیرید، لعنت بر شیطان، خودم گوش تا گوش گلویتان را میبرم و دخلتان را میآورم لعنتیها.
تخته سنگ او روی دریاچه دور از سردرگمی مرکز شهر، صخرهای سنگین و پهن و ضخیم بود؛ یک صندلی طبیعی با زاویهای خاص که او را از تماشای زشتی مردم معاف میکرد تا فقط آب و رقص خورشید را روی آن ببیند. این تخته سنگ زبان رنگی بود و او از خلوتگاه خودش مقابل مهاجمان ولگرد متعفن دفاع میکرد. بارها با سنگ و بطری شکسته و مشت دخل آنها را آورده بود و حالا این تخته سنگ خودش بود. وقتی یک دونده با کفشهای کتانی بسیار سفید در امتداد خط آهن دوان دوان از پشت سرش رد شد زبان رنگی دست از زمزمه کردن برداشت. دونده نگاهش را از زبان رنگی، با موهای صاف سیاه و بینی شکستهی شبیه جنگجوها، که از تخته سنگش دفاع میکرد، برگرداند.
زبان رنگی دلش میخواست فریاد بزند:«تو بزدلی. تو که داری پشت تخته سنگ من میدوی و رویت را از من برمیگردانی. دیگر هیچ وقت به اینجا نزدیک نشو.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۷۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 296 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۵۲:۰۰ |
نویسنده | جوزف بویدن |
مترجم |