درباره سیمای جادوگران قرون وسطا در تصاویر های قدیمی کتابخانه بریتانیا
در سدههای میانه، هر آیینی که مطلوب و مقبول نبود، از نگاهِ عالمانِ مسیحی جادوگری خوانده میشد، و هر اتّفاقی که در قالبِ سازوکارهای علّی و معلولیِ شناختهشده نمیگنجید نیز از دید فلاسفه، جادو نام میگرفت. اعتماد و اعتقادی که عموم مردمِ قرون وسطا نسبت به جادو داشتند، بیدلیل و بیمنطق نبود، بلکه در منطقِ نگاهی که آنان به کائنات داشتند توجیه میشد. در هستیشناسیِ مسیحیِ آن دوران، انبوهی از فرشتگان و شیاطین در فاصلۀ میانِ زمین تا ملکوتِ آسمانها واسطه بودند و جایگاه و قدرتی داشتند؛ با این اعتقاد، هرکه میتوانست به جادو متوسّل شود یا به علوم و روشهای آن دست پیدا کند، قادر میشد از قدرتهای آنان استفاده کند و یاری بخواهد. وجهِ دیگرِ جادو آن بود که اعتقاد داشتند نیروهایی نهانی در طبیعت وجود دارند و اشیاء و موجوداتِ طبیعت خواصّی پنهانی دارند که آزادکردن و استفادهکردن از آن نیروها و خاصیّتها جز به تمرین و تجربه و بهکارگیریِ فنونِ مربوطه حاصل نمیگردند. جادو در واقع مسیرِ وسوسهانگیزی بود بهسوی خرد و قدرت؛ از سویی چهرۀ پنهانِ عالمِ طبیعت را مکشوف مینمود و طرقی بهدست میداد که از ارواحِ عالم بالا استفاده کنند، و از سویی دیگر جذّابیّتی پنهان در این بود که با جادو میتوان همه مراحلِ معمولِ فردی و اجتماعیِ رسیدن به هدفها (کارِ سخت، داشتنِ موقعیّتِ اجتماعی، استعداد یا حتّی دعاکردن) را دور زد و راهِ میانبُر رفت. جادوگری طیفِ وسیعی از اعمال و گفتار را دربرمیگرفت که برحسبِ طیفهای مختلفِ اجتماعی، درجات و طبقاتِ مختلفی داشت؛ از گفتنِ یک طلسمِ ساده گرفته تا یک جادوی تمامعیارِ دیوآسای ویرانگر. طلسمها و وِردها شفاهی ادا میشدهاند و معمولاً ساحرانی در همان حوالی بودند که تمامِ این اوراد را از بر داشتند و حفظ مینمودند؛ گرچه گاهی طبیبان و عالمانِ دینی نیز منعی در بهکاربردنِ این طلسمها نمیدیدند و برخی از آنها را در مکتوباتِ خویش نیز ثبت کردهاند. این استفادۀ گسترده از طلسمات، از اورادِ شفا و درمان گرفته تا اسمِ رمزهای دستیابیهای هولناک به دنیای دیوان، موجب گردیده بود که همهگونه مردم از همۀ طبقاتِ اجتماعِ آن روز بهنحوی مشتریِ جادو شوند.