در دل آسمان خاکستری، مرغان دریایی شیون کنان سیاهتر به نظر میرسند. گاهی مثل یک گلوله کوچک در هوا اوج میگیرند، و زمانی با بالهای کشیده و باز، آرام و سبک، بر سینهی آبهای مرمره سر میخورند. پردهای خاکستری میان زمین و فضا گسترده شده و رگههای نقرهای تیره، جایی در افق، آسمان و دریا را به هم دوخته است. آب خشمگین به کنارهی ستونهای پل میکوبد و کفهای حباب آلود دریا، بیرمق در شنهای ساحل فرو م یروند.
صدای سوت کشتیها از اسکله بلند میشود. صدای سوت کارخانه ها، صدای سوت پلیسها، صدای ماشینها، صدای پرنده ها، صدا، صدا، صدا... و صدای رعب آور روبرت سکوت سنگین اردوگاه مردان خفته را میشکند.