
کتاب اصواتی از فراسو
شکارچیان شبح - کتاب پنجم
نسخه الکترونیک کتاب اصواتی از فراسو به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب اصواتی از فراسو
او عینک دودیاش را برداشت. همه از جا پریدند و سر و صدا به راه انداختند. از چشمان جیسی نور طلایی غلیظی در تاریکی اتاق پذیرش میتابید. هیچکس نمیتوانست به چشمان طلایی او نگاه کند، حتی همکارانش. جیسی با حالتی عادی دور و برش را نگاه کرد. چشمانش بهشدت میدرخشید، انگار نور خورشید بود که از میان چشمهای او میدرخشید. بعد عینک دودی را به چشم زد و آن را روی بینیاش به بالا هل داد تا حتی یک شعاع نور هم بیرون نتابد. همۀ حضار کمی راحت شدند. جاناتان و تام که مجذوب شده بودند، به او خیره شدند. سالی که واقعاً ترسیده بود، با دهان باز به جیسی نگاه کرد. ناخدا خورشید با ذوقی کودکانه به او نگاه کرد و لبانش بیصدا کلمۀ بینظیر را ادا کرد... فلیسیتی آرام سرش را چرخاند و به جیسی خیره شد. نور طلایی چشمان جیسی به روح او دست یافته بود. فلیسیتی اطمینان پیدا کرده بود. شخصیت و هویت بهتدریج به چهرهاش بازگشت و صاف روی صندلی نشست. درحالیکه همه کمی گیج و بیشتر مطیع بودند، جیسی از فرصت استفاده کرد. آرام و بادقت شروع به حرف زدن کرد و دربارۀ اتفاقهایی که رخ داده بود، به آنها گفت و نظریۀ خودشان را شرح داد...
نظرات کاربران درباره کتاب اصواتی از فراسو