جارموش در سراسر دوران کاری خود به شکل فوقالعادهای یکپارچگی آثارش و رابطه ی سرد خود با کسب و کار صنعت سودمحور سینما را به نمایش گذاشته و آن را دستنخورده حفظ کرده است. از آنجایی که او یکی از برجستهترین شمایل سینمای مستقل محسوب میشود، موضوع پول در مقابل کنترل کامل امور مربوط به خلاقیت و زیباییشناسی، مدام در مصاحبهها به میان آمده است. در حقیقت،یکی از آزاردهندهترین مشکلات جارموش پس از «قطار اسرارآمیز» بهدست آوردن سرمایهی لازم برای فیلم بعدیاش بوده است. او بهطور غیرمستقیم این مسأله را «بسیار پیچیده» میداند و اشاره میکند که همین مسأله او را به سمت ساختن اثری کاملاً متفاوت و دور از انتظار با عنوان «شب روی زمین» سوق داده است. او در مصاحبه با پلوتنیک میگوید: «خیلی خسته شدم به همین دلیل فیلمنامهی شب روی زمین را با شتاب زیاد نوشتم ـ چیزی در حدود هشت روز.» جارموش نیز همچون شخصیت گوست داگ همواره به نظام اصولی خود پایبند مانده و هزینهی این پایبندی هرگز نتوانسته است در خطمشی او تغییری ایجاد کند و علایق و ترجیحات زیباییشناسانه او بهجز چند استثنای زیرکانه همچنان دستنخورده باقی مانده است. مثلاً به نظر میرسد شوق سرشار او نسبت به ساختارهای ناب و مینیمال یا تردیدش نسبت به حرکات دوربین و موسیقیهای از پیش ساختهشده انعطاف بیشتری پیدا کرده است. البته این تغییر موضع در فیلمها بهویژه از «مرد مرده» به بعد بازتاب یافته است.
خواندن پیدرپی مصاحبههای پیش رو بهروشنی توالی زندگی کاری و حساسیتهای یک ذهن مستقل را عیان میسازد. بهنظر میرسد جیم جارموش انسانی مهربان، حساس و دقیق است که لحنی طنز و دلپذیر دارد و همواره شوق سوزان خود نسبت به کاری را که انجام میدهد حفظ میکند. او وجوه کوچک و حاشیهای و زشت و زیبای جهانی که در آن زندگی میکنیم را میپرستد.
مصاحبههای این کتاب نیز به سیاق مجموعهی مصاحبه با کارگردانها و سیاستهای اعمالشده از جانب انتشارات دانشگاه میسیسیپی با کمترین دخل و تصرف و ویرایش تنظیم شدهاند.
جارموش: من اهل این نیستم که زیاد کارهاى خودم را تحلیل کنم. من نمى دانم فیلمسازى به روش جیم جارموش یعنى چى. من یک آدمى هستم که اهل آکرون است و مى خواهد سینما را یاد بگیرد و همیشه مى خواهد چیزهاى جدید را تجربه کند