در سالهای پیشتر و قدیمتر، هدف از تربیت، ترساندن کودک برای انجام ندادن کارهای بد، به شمار میرفت. ترس و ترساندن کودک از طریق والدین، بهترین ابزار کار برای رسیدن به تربیت مطلوب شمرده میشد؛ و نصیحت و ارشاد کودک توأم با ترس بوده. درواقع کودک غیرمستقیم با استرس زندگی میکرده ولی خود والدین از این راهکار تربیتی، احساس رضایتمندی و پیروزی میکردند. ازآنجاکه زندگی کردن در مقایسه با امروز، پیچیدگی کمتری داشت، تربیت از راه دیدن و مشاهده الگوهای دیگر اتفاق میافتاد. برای مثال: کودک همان راهی را میرفت که پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودند. پسر از پدر دامداری، کشاورزی و شکار میآموخت و دختر به مانند مادر خانهداری، دوخت و دوز و رفت رو یاد میگرفت. امروزه نهتنها بازداری از کارهای بد، بلکه آموزش و بهویژه پرورش کودک هدف عمده تربیت میباشد.
پرواضح است که این آموزش، با توجه به شاغل بودن هر دوی والدین، پیچیدهتر شدن زندگی و مسائل آن، تنوع بسیار زیاد ابزار آموزشی و رگبار تبلیغاتی که از هر سو به سمت ما هجوم میآورد، امر سخت تربیت را دشوارتر میسازد. درنتیجه این تضادها، شکافها و سؤالات بسیار والدین، در بنده احساس نیازی رو فراهم آورد که مجموعهای را بهعنوان کتاب خودیاری و با تأکید بر روشن گری ویژگیهای هر دوره سنی، بهدوراز حاشیه پردازی و زیر نظر اساتید گرانقدر روانپزشکی و روانشناسی، تنها مسائل موردنیاز و ضروری هر دوره را گردآوری و در اختیار والدین قرار دهم. این کتاب در سه بخش تولد تا سه سال، سه تا هفت سال و هفت تا سیزده سال و هرکدام شامل سه فصل که عبارتاند از: توضیح ویژگیهای هر دوره سنی، بایدها و نبایدها (که درواقع آسیبهای احتمالی را بحث میکند) و نیز بازیهای مفید هر گروه سنی تنظیمشده است.