این کمیک شماره ۳۸ از سری دوم کمیک های مرد عنکبوتی شگفت انگیز است که سال ۲۰۰۲ توسط «جی. مایکل استراکزینسکی» نوشته و توسط «جان رومیتا جونیور» طراحی شد. در شماره های قبلی دیده بودیم که پیتر پارکر خسته و زخمی از مبارزه با «مورلان» در خانه اش خوابیده که ناگهان زن عمو می میاد و او را در این حالت میبینه و از هویت مخفی او باخبر میشه. در این شماره میبینیم که زن عمو می پس از سالها که از راز بزرگ پیتر باخبر شده، چطور با قضیه کنار میاد.
در مقاله "۱۰ داستان مهم تاریخ مرد عنکبوتی" در وبسایت اسپایدی درباره این کمیک اینچنین میخوانیم:
"پس از این داستان بود که زن عمو می از شخصیتی قوی و ژرفای عمیقتری برخوردار شد و حضور پررنگ و بامعنایی در ماجراهای اسپایدرمن پیدا کرد. اما چیزی که باعث زیبایی این داستان میشود و آن را بسیار تاثیرگذار میکند، گفتگویی است که به صورت کاملاً صادقانه میان پیتر و زن عمو می صورت میگیرد و در نتیجه آنها بیش از پیش همدیگر را درک میکنند. این مساله کمیکاستریپهای اسپایدرمن را از غنای بیشتری برخوردار کرد".
آری شاید در عالم کمیک فقط مرد عنکبوتی باشد که آنچنان شخصیت های مکمل قوی و عمیقی دارد که یک شماره کامل را بتوان حتی یک پانل اکشن یا حضور یک شخصیت خبیث، تنها به مکالمه بین دو نفر اختصاص داد. این داستان نقطه اوج نویسندگی آقای استراکزینسکی است. جان رومیتا جونیور هم غوغا میکنه (فقط کافیه توجه کنید که او چطور بینی پیتر را در تمام لحظات طوری طراحی کرده که خواننده متوجه بشه همین چند وقت پیش مبارزه سختی با مورلان داشته تا به نبوغ این طراح در توجه به جزئیات پی ببرید) این شما و این هم ترجمه این کمیک: