هرچه بشر، بدویتر و از تمدن دورتر بوده از صراحت بیشتری برخوردار بوده است یعنی منویات درونیاش، فکر، احساسات، رغبات، بیمیلیها و... را همانگونه که بوده بروز میداده، و هرچه بشر پیشرفت کرده و تکامل یافته قدرتش بر تصنّع هم افزایش یافته است. نفاق، نوعی تصنّع است. البته مراد ما این نیست که بگوییم نفاق نوعی تکامل است اما میتوان آن را از تبعات تکامل دانست، کما اینکه اگر مردم عصر خودمان را با صدر اسلام مقایسه کنیم میبینیم که نفاق در عصر ما هزاران برابر بیشتر شده است.
استاد مطهری میفرمایند اگر بخواهند عصر ما را صرفنظر از جنبههای صنعتی و... فقط از جهت انسانی ارزیابی کنند باید بگویند عصر نفاق. استاد میفرمایند: اگر از من بپرسند بزرگترین ماشینی که در عصر ما اختراع شده چیست، میگویم «ماشینِ قلبِ حقایق» است که بشر این همه توانایی پیدا کرده که حقایق را وارونه جلوه دهد. نفاق در عصر ما به اوج خودش رسیده است.
عاملی که در گذشته بشر را وادار به سلب آزادی اجتماعی و پایمال نمودن حقوق اجتماعی دیگران میکرد تنها حس منفعتطلبی او بوده و بس. اما امروزه چطور؟ آیا حس منفعتطلبی بشر هنوز هست؟ در پاسخ باید گفت قطعاً اگر این منفعتطلبی بیشتر نباشد کمتر هم نیست، چرا که نه علم توانسته جلو آن را بگیرد نه تغییر قوانین. تنها کاری که صورت گرفته این است که شکل و ظاهر قضیه عوض شده، محتوا همان محتواست که در لفافه زر ورقی پیچیده شده است.