از زمانی که با "نظریهی بازی" آشنا شدیم، پرسشی ذهنمان زاده شد که به راستی مرز بین زندگی واقعی و بازی کجاست؟ چرا ما زندگی را به بازی میگیریم ولی در بازیها، خیلی جدی ظاهر میشویم؟ چگومنه است که در مقابل بازیگران عرصهی زندگی با نقالهای فراوان ظاهر میشویم ولی در "بازی" شخصیت اصیل خود را نشان میدهیم؟ و بالاخره یک پرسش جدیتر اینکه آیا ما اکنون مشغول بازی کردن هستیم یا زندگی؟ این کتاب دعوتی عمومی برای بازی کردن و آموختن از مجرای بازی است.