کتاب «تاج پنهان» با عنوان انگلیسی «The Hidden Coronet» برای اولین بار در سال 2011 منتشر شد. این اثر جلد سوم از مجموعهی «ارباب میراث کهن» است و نویسندگی آن را کاترین فیشر بر عهده داشته است. قسمت اول و دوم این اثر «شهر گمشده» و «وارث گمشده » نام دارد.
داستان این سهگانه از یک تاج آغاز میشود. تاج یک یادگار باستانی قدرتمند است و تنها راهی است که به وسیلهی آن میتوان دنیای آنارا شکست داد. اما تاج قرنهاست که ناپدید شده و به افسانهها پیوسته است. داستانهای زیادی از محل اختفای تاج میگوید.
در قسمت سوم از این اثر، رافی و گَلِن به جستجوی عتیقههایی میپردازند که میتواند سرزمین آنها را نجات دهد. آنها در مسیر سفر خود مجبور میشوند از دست دیدهبان بگریزند.
کتاب «تاج پنهان» اثری فانتزی و تخیلی است و داستانهایی از رویدادهای هیجان انگیز را به تصویر میکشد. این اثر برای گروه سنی کودک و نوجوان مناسب است. کاترین فیشر کتاب «تاج پنهان» را 6 بخش نوشته است که عبارتند از :
کاترین فیشر شاعر و نویسندهی داستان کودک است. او در سال 1957 در ولز به دنیا آمد. فیشر علاوه بر نویسندگی شغلهای دیگر را نیز تجربه کرده است. او زمانی معلم دبستان بود و تجربهی کار به عنوان باستانشناس در کارنامهی او دیده میشود. او همچنین تدریس نویسندگی برای کودکان را در دانشگاه گلامورگان نیز برعهده داشته است.
«کاترین فیشر» اولین مجموعه شعر خود را در سال در سال 1988 منتشر کرد و تنها یک سال پس از آن توانست جایزه نویسندگان جوان شورای هنری ول را از ان خود کند. دومین کتاب شعر او با عنوان «اقیانوس کشف نشده» در سال 1994 منتشر شد و نام او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت.
کاترین فیشر در دههی 90 میلادی نویسندگی برای کودکان و نوجوان را آغاز کرد. او تاکنون مجموعههای متعددی را خلق کرده است و جوایز زیادی را به خود اختصاص داده است. کتابهای او به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شدهاند. از دیگر آثار کاترین فیشر که به زبان فارسی ترجمه شده است میتوان به کتابهای «کلاغ کوکی» و «روباه مخملی» اشاره کرد.
زهرا طباطبائی مترجم ایرانی متولد سال 1363 است. او کتاب «تاج پنهان» را به زبان فارسی ترجمه کرده است و ترجمهی آثار فانتزی متعددی در کارنامهی او به چشم میخورد. انتشارات بهنام کتاب «تاج پنهان» را در سال 1395 منتشر کرده است. این از شش بخش کلی و 284 صفحه نوشته شده است. نسخهی الکترونیک این اثر در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
ترس بزرگترین صلاح ماست.
مأموران باید هميشه در جستجوی آن باشند و اگر وجود نداشت خلقش کنند.
قانون دیده بانی
انگار تمام صداها داشت خاموش میشد.
رافی به سختی نفس میکشید. بدنش از شدت ترس منقبض شده بود. انگار هیچ چیز دیگری در دنیا وجود نداشت.
بعد از چند لحظه صدای گَلِن را از فاصله دور از کنار میز دیگری شنید که داشت از سرمای آزاردهنده به مامور دیده بانی شکایت میکرد. حتی شنیدن صدای او به رافی احساسی از شجاعت میبخشید.
برگشت. زیر لب پرسید:«چی شده؟» صدایش میلرزید.
دیده بان کاغذ را در دستش گذاشت و با بیحوصلگی پرسید:«یه نگاه به این بنداز ببین تا حالا دیدیشون؟»
رافی کاغذ را چرخاند.
لیستی از اسامی قانونشکنان بود. تصویر هر کدام از آنها نقاشی شده و زیر هرکدام اسم، مبلغ جایزه دستگیری و لیستی از قانونشکنیهایشان نوشته شده بود. نگاه سریعی به آن انداخت و آن را پس داد.
به دروغ گفت:«من نمیتونم بخونم.»
- میتونی ببینی که، نمیتونی؟ هیچکدومو نمیشناسی؟
- نه.
مرد نفس بد بویش را بیرون داد: «پس چشماتو باز نگه دار پسرک زرنگ. پول بیشتری از چشم بندی با سیب نصیبت می کنه.»
با عجله دور شد و لبش را گاز گرفت.
نام کاریس هم در لیست بود.
نقاشی او به شکل باورنکردنی دقیق بود؛ نگاه تیزش، موهای صاف و کوتاه و قهوهای رنگش. زیر آن نوشته شده بود:
کاریس آرین جاسوس اسبق. رده ۵۴۷ نقرهای. کوهستان مارن. تحت تعقیب به علت آدمربایی، خیانت، ضد جاسوسی.
زنده دستگیر شود.
هدف فوری.
3000 مارک.
یک فرصت بود! ولی به هرحال این اتفاق میافتاد. او به دیدهبانی خیانت کرده و یکی از بچهها را دزدیده بوده روی برایلین اسلحه کشیده بود.
آنقدر دنبالش میگشتند تا پیدایش کنند.
بدون آنکه متوجه چیزی باشد تلوتلوخوران به راهش ادامه داد و از سازندگان تشکر کرد که کاریس در سارِز جایش امن بود. کاریس میخواست همراه آنها بیاید ولی گَلِن عصبانیت او را نادیده گرفته و قاطعانه درخواستش را رد کرده بود. او هم درست شبیه گَلِن بود. با اینکه هردو عاشق سارِز بودند ولی آنجا آرام و قرار نداشتند.
- پسرا
زن با هیکل درشتش درون درشکه منتظر بود و آستینهای نخیاش را تا آرنج بالا زده بود. بازوهای تنومندش تکانهای شدید افسار را مهار میکرد.
رافی بالا رفت و کنارش نشست.
- استادت کجاست؟
با خستگی گفت: «پشت سرمونه»
زن نگاه زیرکانهای به او انداخت: «داشتی سکته میکردی، نه؟ زندگی خیلی سخته.»
رافی ساکت ماند.از اینکه زن متوجه ترسش شده دلخور و از دست خودش عصبانی بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 284 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۲۸:۰۰ |
نویسنده | کاترین فیشر |
مترجم | زهرا طباطبائی |
ناشر | انتشارات بهنام |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The hidden coronet |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۲/۳۰ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 110,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من عاشق این داستان هستم.عالیه.واقعا قشنگه.من هر داستان با رمانی میخونم توی ذهنم هر صحنه اش تصویر سازی میکنم،و اینجور راحت تر و بهتر داستان رو میفهمم و درک میکنم.من عاشق ابن داستان هستم خیلی مهیج و خیلی تخیلی و خوب بود.حتما بخونید.
تو فرومهای اینگلیسی خیلی تعریف این مجموعه رو شنیدم، یه حسی بهم میگه قراره کلی از خوندنش لذت ببرم
خیلی داستانشو دوست داشتم ممنون
عالی مثل بقیه جلداش
خوبه
جلد چهارم ش ترجمه نشده ؟
نسبت به دو قسمت قبلی جذابیت بیشتری داشت
دیگه ادامه نداره؟