مشخصات بریت – ماری باید ثبت شود. انگار خلافکار است. انگار آمده تا کار را از بخش واگذاری مشاغل بدزدد.
خانم جوان لحظهای بعد میپرسد: «شیر و شکر؟» و یک لیوان پلاستیکی پر از قهوه را به دست او میدهد.
بریت – ماری هیچکس را محکوم نمیکند، اصلاً! ولی آخر چه کسی چنین کاری را انجام میدهد؟ قهوه، داخل لیوان پلاستیکی! آیا ما در دوران جنگ به سر میبریم؟ بریت – ماری خیلی دوست دارد این پرسش را مطرح کند، ولی چون کِنت همیشه به او تذکر میدهد که کمی «اجتماعیتر» رفتار کند، لبخند سیاستمدارانهای میزند و منتظر دریافت نعلبکی میماند.
کِنت، شوهر بریت – ماری است. او مقاطعهکار است و در کارش به شکلی باورنکردنی، واقعاً باورنکردنی، موفق. با آلمان معامله میکند و فردی بسیار اجتماعی است. خانم جوان دو بستهی کوچک یکبارمصرف حاوی شیر را جلوی او میگیرد، از همان بستههای شیر که لازم نیست در یخچال نگهداری شوند. بعد یک لیوان پلاستیکی را که پر از قاشقهای پلاستیکی است، به سمت او هل میدهد. اگر خانم جوان یک مارِ سمّی را جلوی او گذاشته بود، به وحشت بریت – ماری ذرهای افزوده نمیشد.