پژوهشگران پیشبینی میکنند تا سال ۲۰۵۰، هفتاد درصد جمعیت جهان در کلانشهرها ساکن خواهند شد؛ این شتاب فزاینده در شهریشدن جهان همواره با یک پرسش و انتقاد مهم همراه است؛ آیا توسعه فراگیر شهرها با عدم توازن گسترده میان منابع دردسترس و نیازهای جمعیتی، همگام و همساز با نیازهای مادی و روانی ساکنانش پیش میرود؟ این دغدغه برای ما وقتی جدیتر است که نگاه دقیقتری به ویژگیهای یکپنجم جمعیت کلانشهر تهران بیفکنیم، شهروندانی که حقوق خودشان را نمیشناسند و بیشتر آنها قدرت ستاندن کمترین آن حقوق را نیز ندارند و این در حالی است که انسان مهمترین مرحله تحول جسمانی و روانی سرنوشتساز خود را در این وهله زمانی میگذراند: «دوران کودکی».
کودکان، نه آینده ما، که اکنون خودشان هستند؛ همان موجود فوقالعاده ضعیفی که با قدرت یادگیری متحیرکننده خود تبدیل به ابرموجود جهان هستی میشود، اگر در محیطی فقیر، نابسامان و کمبرخوردار قرار گیرد و از تأمین غرایز اساسی و نیازهای شکوفاساز خود ناتوان شود؛ چهره زشت و ژولیده حیات بشری رخ مینماید و خشونت، مرگ، بزهکاری، تکدیگری، استثمار، آزار جنسی، بیسوادی و بیشمار معضل دیگر، سلامت نه فقط کودکان که همه ساکنان شهرها را متأثر می سازد.