در طول این سالها، هیچگاه فرصت نکردیم داستان زندگی مشترکمان را با هم مرور کنیم. تو خوب میدانی که همهی همسران، بخشی از اوقات خوش خود را به مرور گذشتهها میپردازند و در این واگویهها، حتی مرور خاطرات بد هم زیباست.
نمیدانم از کجا شروع کنم؟ از زمانی که به خواستگاریت آمدم؟ نه، بهتر است از قبل از آن آغاز کنم.
اینطور مستقیم به چشمهای من نگاه نکن، هنوز دلم تاب نگاههای مستقیم تو را ندارد. بگذار شلال موهایت، قسمتی از صورت و چشمانت را بپوشاند، تا من بتوانم راحتتر صحبت کنم. صورتت در مقابل نور لرزان شمع، دیدنیتر شده است.