
کتاب سفید برفی
نسخه الکترونیک کتاب سفید برفی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب سفید برفی
یکی بود، یکی نبود. در زمانهای قدیم، پادشاهی بود که خیلی از لباسهای جدید و رنگبهرنگ خوشش میآمد؛ جوری که تمام پولش را میداد لباس میخرید. این پادشاه نه به سربازهایش اهمیت میداد، نه به مردم کشورش. حتی کاری به کار علم و هنر و اسبسواری هم نداشت. اگر هم یک وقت سراغ این کارها میرفت، فقط برای این بود که لباسهای تازهاش را به رخ این و آن بکشد. پادشاه برای هر ساعت روز یک دست لباس مخصوص داشت. افرادش هم بهجای اینکه همیشه بگویند: «پادشاه توی اتاق کارش است»، میگفتند: «توی اتاق مخصوص لباسهاست!» زندگی توی آن شهر عادی و معمولی بود؛ اما مثل هر شهر دیگری هر روز عدهای غریبه بهخاطر پیدا کردن کار یا گشت و گذار به آنجا میآمدند. روزی دو مرد زیرک به شهر آمدند. میگفتند ما پارچهباف و خیاط هستیم؛ میتوانیم بهترین پارچههای دنیا را برای پادشاه ببافیم و با آن لباسهای عالی بدوزیم...
نظرات کاربران درباره کتاب سفید برفی