در «سفرهایم با خاله جان» هنری پولینگ رئیس بازنشستۀ بانك در مراسم تششیع جنازۀ مادرش بعد از پنجاه و اندی سال به خالۀ هفتاد - هشتاد سالهاش بر میخورد. پس از این دیدار طولی نمیكشد كه او هنری را ترغیب به ترك س وتوود، گلهای كوكب و همسایههایش میكند تا در سفر به برایتون، پاریس، استانبول، پاراگوئه... همسفرش شود.
هنری در جریان این سفرها با هیپیها، جنایتكاران جنگی، جاسوسان سیا... معاشرت میكند و زندگی كسالتبار حومۀ شهرش دستخوش تحول میشود. گراهام گرین در «سفرهایم با خاله جان» نه تنها ما را از لذت داستان بینصیب نمیگذارد، بلكه با ییچیدهترین وضعیتهای بشر مواجه میكند.