بزرگترین اندیشه انسان از ازل شناخت آفریدگار و راز خلقت او بوده و از ابتدا در جستجوی شناخت آن ناشناخته را میسپرد. "هو" در کلامش و سپس در آثارش نقش بسته و همراهی هر لحظه او گشته. گاه او را همچون قادری جبار و گاه همچون معشوقی سراپا لطف و رحمت که بر عاشق قادر است و مسلط به روح مسخر شده او تجسم نموده.
انسانی که همواره در جهت شناخت برمیآمده وقتی به اوج شناخت معشوق ازلیاش میرسد در میماند و آشفته و حیران سر به وادی جنون می سپارد. و این دیوانگی را عزیز میدارد و بدان معترف است تمام شعرای عرفانی م ا سخن از این وادی حیرت و جنون گفتهاند اما به راستی کنه این جنون چیست که عاقلان بدان شاد و سرمستان عشق او بدان خشنود و جویندگان راهش جویای آن هستند.