هوا به تدریج تاریک میشود. دانههای برف در هوا به چشم میخورند. از رسیدن شب، خوشحال هستم. کنار بخاری دیواری مینشینم، یک ویسکی کهنه مینوشم، لورا کنار من مینشیند، بافتنی میبافد و امیدوارم که سکوت کند. او مهربان است، اما زیاد باذوق و تیزبین نیست. هر بار که در مورد سیاست یا فیلمی که در تلویزیون دیده است، صحبت میکند، در آستانه جنون قرار میگیرم. همه چیز او متوسط است و فقط میتواند، مسایلی را تکرار کند که بارها از دیگران شنیده است. در ضمن هیچ اقدامی هم برای بالا بردن سطح شعور خود انجام نمیدهد. هرگز یک کتاب درست و حسابی نمیخواند. فقط از این کتابهای عشقی میخواند. بعد از شادی آه میکشد و خود را در نقش قهرمان زن بسیار زیبای کتاب میبیند که تصویر او روی جلد دیده میشود. زنی که در بازوان عضلانی مردی با موهای تیره و مجعد قرار دارد و لبهای گوشتالوی او در انتظار بوسه به سر میبرند. لورا به قدری تحت تأثیر قرار میگیرد که حتی برای مدت کوتاهی، آن حالت ترس و وحشت از حرکاتش محو میشوند.
شاید بعدا یک ویسکی دیگر هم بنوشم. حتی اگر لورا باز هم با تحقیر به من نگاه کند و بگوید که الکل زیاد، سالم نیست. خدای بزرگ، من یک زن پیر هستم! پس دیگر چه اهمیتی دارد که چقدر مینوشم؟
سلام. سال نو هم مبارک. بعداز خوندن این کتاب وظیفه دونستم به همه اعلام کنم این کتاب جزو بهترین کتابایی بود که خوندم. بنده اصلا از ماجراهای آبکی خوشم نمیاد ولی من مدت یک هفته واقعا تو مزرعه وست هیل ومنطقه لایز دیل زندگی کردم. واقعا عالی بود. چه ترجمه روانی چه فضای واقعی وجذابی. دست همه دست اندر کارانش درد نکنه.
5
کتاب بسیار خوبیه واقعا خوشحالم که خوندمش. تلفیقی از یک داستان کلاسیک قدیمی و یک سبک نو. نقش اصلی داستان تاحدی به اسکارلت در کتاب بربادرفته شباهت داره. واقعا مطالعه این کتاب گیرا و پر کشش را بهتون توصیه می کنم
5
داستانی جذاب و پر کشش با ترجمه ای روان و عالی. داستان یک زن مستقل و با اراده از دوران قبل از جنگ جهانی اول تا سالهای بعد از آن در انگلستان. این کتاب را به شدت پیشنهاد می کنم