پهلوان از بیست نفر مرد قوی دعوت کرد که برای کمک به او به میدان بیایند. دستیاران پهلوان به دو گروه ده نفره تقسیم شدند. پهلوان وسط تیر آهن را روی گردنش گذاشت و بالش کوچکی را هم بین تیر آهن و گردنش قرار داد. مردان دو سر تیر آهن را گرفتند و به طرف جلو هل دادند. آنها با قدرت تیر آهن را به طرف جلو هل میدادند و پهلوان با قدرت گردن و پاهای نیرومندش مقاومت میکرد و در جهت عکس آنها حرکت میکرد. تیر آهن در اثر قدرت بازوان مردان و مقاومت پهلوان آرام آرام خم میشد تا اینکه سر انجام کاملاً خم شد و به شکل نعل اسب در آمد.
پهلوان خلیل تیر آهن را به زمین انداخت و شروع به خودستایی کرد. او میکروفون سیار استادیوم را به دست گرفته بود و از قدرت و پهلوانیاش تعریف میکرد. کار خودستاییاش به جایی رسید که پهلوان پیر برافروخته وارد میدان شد و یکسره به طرفش رفت. پهلوان خلیل که پیرمرد تنومند و غول پیکری را در برابر خود میدید، با تعجب پرسید: چه میخواهی، آیا به قصد کشتی به میدان آمدهای؟...