من زاییده تخیلات تو هستم، هستیِ من در رؤیای تو شکل گرفته و رشد کرده، امیدها و نیازهای تو مرا زنده نگهداشته، حتی زمانی که رؤیاهای تو ورای توهم و خیالی باطل محو شدند، من به زندگیام ادامه دادم. همچنانکه در قلبات گوشهای را به من اختصاص دادهای، من وجود دارم و خواهم داشت ــ در سرزمین رؤیاها. اگر فراموشام کنی، ناپدید خواهم شد تا شخص دیگری به من احتیاج پیدا کند.
«گاهی اوقات احضارکنندگان از ما توقع زیادی دارند. دلشان میخواهد به واقعیت بپیوندیم. اما واقعیت برای نوع من به معنی فنا و زوال است. گامی بهسوی واقعیت یعنی فنای ابدی، همچون ذرات مه در نور خورشید...