انقلاب مشروطیت ایران، یکی از مهمترین وقایع تاریخی، اجتماعی و سیاسی ملت ایران است؛ ملتی که یکی از بهوجودآورندگان فرهنگ جهانی بود و اولین منشور حقوق بشر را، پادشاهش کورش کبیر، در ۵۳۹ قبل از میلاد بهجامعهی بشری ارائه داد، خود در طی قرون متمادی، اسیر خودکامگیهای فردی گشت و از کوچکترین حقی برای تعیین سرنوشتش محروم ماند و مسیر زندگانیش تابعی از هوی و هوسهای فرد یا گروههای حاکمی شد که در تصورشان مردم، صرفا ابزاری برای نیل بهاهداف آنان و وابستگانشان بودند.
ایرانیان سالها شاهد زوال کشورشان بودند و با ناامیدی بهفاصلهی بعیدی که با قافلهی تمدن جهانی داشتند، نگاه میکردند؛ کردار زمامداران هرلحظه براین فاصله میافزود و رهایی از چنگال این زورمداران بیهنر غیرممکن بهنظر میرسید.
آنان شاهد بودند که چگونه بخشهایی عمده از خاک خود را بر اثر سوءسیاست دولتمردان از دست میدهند و دول قدرتمند زمان، بر تمام شؤون کشور؛ اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست انداخته و با عقد قراردادهای شرمآور، باقیماندهی ثروت مملکت را بهیغما برده و احترامشان را لگدکوب مطامع استعماری خود میسازند.
در چنین شرایطی که کوچکترین صدای مخالفت با شدیدترین عکسالعمل هیأت حاکمه خاموش میگردید و هر حرکت مخالفی سرکوب شده و دلیلی تازه بهدست حاکمان داخلی و نوکران آنها میداد تا دست تعدی بهجان و مال و ناموس آنان دراز کنند...