زمان در گذر است مجموعهای است از هشت داستان کوتاه از نویسندهی سوئیسی برنار کمان، این کتاب توانست در سال ۲۰۱۱ جایزهی گنکور بهترین مجموعهی داستان کوتاه را از آن خود کند. شخصیتهای این داستانها دیدگاههای کاملا متفاوتی از شیوهی موجودیتسان در دنیا و ارتباطی که با دیگران دارند، ارائه میکنند.
در بخشی از «زمان در گذر است» میخوانیم:
«از زندگی انسان چه بهجا میماند؟ آن زمان که دیگر نه چون و چرایی برایمان کوچکترین ارزشی دارد، نه معذالک و بنابراین و در حقیقت و به هر حال. بنابراین از زندگی چه بهجا میماند؟ از طنین سرشار از ظرافت یک زندگی چه بهجا میماند؟ جز وقایعی انگشت شمار، چند لحظهی خاص، سه مورد، چهار مورد، یا پنج مورد یا شاید هم در زندگیهای پرتلاطم و پرحادثه، بیست مورد. بیهدف، با اصرار بر انجام امور بیاهمیت، زندگی را سر میکنیم؛ بهتر بود این کار را انجام میدادم، نه آن کار را. در تحلیلی که در پایان زندگی از اعمالمان داریم، از انجام چنین رفتاری، و از جبران تمام عقبماندگیها چیزی باقی نمیماند، از تمام ضرورتهایی که برطرف شد، از انجام تعهداتمان، یا هیچ بهجا نمیماند یا آن چیزی که از تمام این سالها، و حتی دههها باقی میماند بسیار ناچیز است. زن شنا میکند. مهارت در شنا، علاقهای بود که از قدیم برایش مانده بود. این که زودتر از اکثر همکلاسیهایش شنا کردن را بیاموزد، در آب غوطهور شود، یا حتی بدون فکر کردن به شنا، بیهیچ واهمهای خود را به دست آب بسپارد. کاملاً شناور. بدون هیچ تلاش قابل ملاحظهای، بدون هیچ زحمتی، با تمام وجود شناور شود، جسمش، ذهنش».