مهدی افشار:
«اسب سرخ فرورفتن در عواطف، احساسات، هیجانات، خواستها و آرزوهای یک کودک به نام «جودی» است، کودکی که میتواند کودکی من باشد و یا توی خواننده، با همه پاکیها و بی غباریهایش. جودی مثل همه بچهها به حیوانات علاقهمند است و شدت این علاقه را زمانی میتوانی لمس کنی که تو کودک یک روستایی باشی و در تنهایی روستا و تنهایی خانواده به ناگاه صاحب یک کرهاسب شوی، با زین تیماجی. اندوه تو آن زمان آغاز میشود که این اسب، یعنی تنها نشانه برتری تو بر همسالانت و تنها تجسم آرزوهایت، بیآنکه بر پشت آن نشسته باشی و یورتمه رفتن و چهارنعل تاختن را تجربه کرده باشی، بیمار شود و اوج اندوه آنجاست که به لاشخوری میآویزی که میکوشد از لاشه اسبت لقمهای بهاندازه یک منقار برگیرد. وجودی چکیده هستی همه آنانی است که دوران کودکی را میگذرانند و یا آن دوران را پشت سر گذاردهاند.»
کتاب «اسب سرخ» The Red Pony اثر «جان اشتاین بک» شامل چهار داستان کوتاه و مستقل به نامهای «رهآورد»، «کوههای مرتفع»، «قول» و «رهبر خلق» است که سه داستان اول آن ابتدا بین سالهای 1933 تا 1936 در مجله منتشر شد و چهار داستان آن بهعنوان کتابی مستقل در سال 1937 به چاپ رسید. داستانهای این اثر گذر زندگی پسری به نام «جودی» Jody Tiflin از کودکی تا بزرگسالی است. این پسر در مزرعهی بزرگ پدرش در کالیفرنیای شمالی زندگی میکند و زمان زیادی را با اسبها میگذراند. او احساسهایش نسبت به وقایع گوناگون مزرعه را در این داستانها به تصویر میکشد.
«جان اشتاین بک» نویسندهی کتاب «اسب سرخ» قلم توانایش را در این اثر نیز به نمایش گذاشته و معصومیت و فرمانبری کودکی را دستمایهی داستانی خواندنی قرار داده است. او فردی عادی و معمولی را محور و قهرمان داستانش قرار داده و جزییات زندگی روستایی او را ترسیم کرده است. براساس این داستان در سال 1949 «لوئیس مایلستون» Lewis Mileston، کارگردان آمریکایی فیلم سینمایی ساخت اما این تنها اقتباس «اسب سرخ» نبود بلکه در سال 1973 «رابرت تاتن» Robert Totten، کارگردان آمریکایی روسی هم فیلم سینمایی دیگری ساخت.
«جان اشتاین بک» John Ernst Steinbeck, Jrدر 27 فوریه سال 1902 در سالیناس کالیفرنیا به دنیا آمد. او در جوانی تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی دانشگاه استنفورد را رها کرد و به مشاغل مختلف روی آورد. او با قشر ضعیف جامعه معاشرت و از نزدیک دردورنجهای آنها را لمس کرد. او مدتی به نیویورک رفت و در آنجا بهعنوان خبرنگار فعالیتش در اجتماع را ادامه داد و زمان زیادی را صرف مطالعهی آثار ادبی کرد.
«جان اشتاین بک» برداشتهایش از طبقات پایین جامعه را با ادبیات گره زد و داستانهای ماندگاری در قرن بیستم آفرید. او که بانام «جان استنبک» هم در فارسی شناخته شده است از نویسندگان مطرح ادبیات آمریکا است که همزمان با انقلاب صنعتی و جریانهای مربوط به مدرنیسم زندگی میکرد. او براساس تجربهی زیستهاش در آن دوران توانست تصویری درست از آن دوره به یادگار بگذارد. یکی از معروفترین آثارش کتاب برجستهی «خوشههای خشم» است که براساس یک شعر قدیمی به نگارش درآمده است. این اثر جایزهی پولیتزر را برای نویسنده به ارمغان آورد و در آن زمان انتقاد و جنجالهای زیادی را سبب شد. این کتاب در لیست ۱۰۰ کتاب برتر مجله نیویورکتایمز از سال ۱۹۲۳ تا ۲۰۰۵ قرار گرفت و بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابهای آمریکا معرفی شد. «اشتاین بک» پس از انتشار این اثر به شهرت جهانی رسید و نویسندگی را بهطورجدی دنبال کرد. این اثر در ایران هم همچنان بسیار پرطرفدار است و مترجمان گوناگونی ازجمله «رضا اسكندری»، «عبدالحسین شریفیان» و «علی زارع» آن را به فارسی ترجمه کردهاند.
«جان اشتاین بک» نویسندهای از دل مردم است، او مشکلات و نابسامانی قشری ضعیف را به تصویر کشیده و زندگی روزمرهی انسانها را دستمایه داستانهایش قرار داده است. او علاوه بر فضاسازیهای حرفهایاش از زندگی کارگران و مهاجران در توصیف طبیعت نیز استاد بود. او با قلم توانایش در میان داستانهایش طبیعت را با تمام جزییات به تصویر کشیده و بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان مکتب «ناتورالیسم» آمریکا شناخته شده است. او در سال 1962 برنده جایزهی ادبی «نوبل» شد و بیشازپیش سبک نوشتاریاش مورد تحسین قرار گرفت. «جان اشتاین بک» در تاریخ 20 دسامبر سال 1968 درگذشت ولی باگذشت بیش از پنجاه سال نام و آثارش همچنان زنده است. از دیگر آثارش که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «مروارید» با ترجمهی «سروش حبیبی»، «آتش فروزان» با ترجمهی «مرضیه خسروی»، «موشها و آدمها» با ترجمهی «مهدی افشار»، «خوشههای خشم» با ترجمهی «عبدالحسین شریفیان» و «شرق بهشت» با ترجمهی «پرویز شهدی» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
مادر جودی حرف وی را قطع کرد، گفت: جودی امشب جعبه هیزم رو کاملاً پرکن، شب گذشته، هیزم هارو روی هم ریخته بودی، درنتیجه جعبه نصفه هم نشده بود. امشب هیزم هارو کاملاً صاف بذار که جعبه پر بشه. در ضمن، مرغها ممکنه جایی دور از چشم رس تخم گذاشته باشن و يا ممکنه سگها تخممرغها رو خورده باشن؛ بههرحال لونه هاشونو خوب نگاه کن، اگه تخممرغ هست، اونا رو بردار.
دهان جودی هنوز میجنبید، او رفت تا همانند دیگر روزها به کارهایش برسد. وقتی برای مرغها دانه پاشید، بلدرچینها نیز به دانه چینی پایین آمدند تا با مرغها همسفره شوند. به دلایلی، پدر جودی از اینکه بلدرچینها با مرغها همسفره شوند احساس رضایت میکرد. او بههیچوجه اجازه نمیداد کسی در اطراف خانهاش تیراندازی کند، چون وحشت از آن داشت بلدرچینها رمیده و از آن منطقه کوچ کنند.
وقتی جعبه هیزم، از هیمه آکنده شد، جودی تفنگ ۲۲ خود را برداشت و بهطرف چشمه آب سردی که در مسیر بوتهها جاری بود حرکت کرد. امروز برای بار دوم از چشمه آب نوشید و تصمیم گرفت به هر چیز که جلوی چشمش قرار گرفت، شلیک کند، به صخرهها، به خرگوشها، به پرندگان در حال پرواز و یا به خوک بزرگ کله سیاه که در زیر درخت سرو چرا میکرد. ولی شلیک نکرد، زیرا اصلاً فشنگ نداشت و هیچگاه نیز تا زمانی که دوازدهساله نمیشد، فشنگ در اختیارش قرار نمیگرفت. اگر پدرش میدید او تفنگ را بهطرف خانه نشانه رفته، فشنگها برای یک سال دیگر از دسترسش دور میماند.
جودی وقتی این موضوع را به یاد آورد دیگر تفنگ را بهطرف پایین تپه نشانه نرفت. برای جودی دو سال انتظار
کشیدن برای دست یافتن به فشنگ، زمان کوتاهی نبود و او نمیخواست یک سال دیگر بر زمان انتظار افزوده شود. تقریباً همه هدایایی که پدرش به او میداد با قید احتیاط و مشروط بود، و همین مشروط بودن هدایا از ارزش آنها در چشم جودی میکاست و این خود مقررات چندان جالبی نبود.
ازآنجاکه پدر و بیلی دیر به خانه بازگشتند صرف شام به تاریکی شب کشید و سرانجام وقتی با بیلی باک پشت میز نشستند، جودی میتوانست بوی لذتبخش براندی را از میان نفسهای پدرش به درونبینی بکشد و این بو برای جودی خوشآیند بود، بهخصوص وقتی روی سخن پدرش با او بود و بوی براندی بهتر در هوای تنفسی جودی پراکنده میشد. پدر امشب سر کیف بود و حتا از شیطنتهای خودش از زمانی که پسربچهای بود و از روزگاری که طبیعت بسیار وحشیتر بود، سخن گفت.
کتاب «اسب سرخ» اثر «جان اشتاین بک» را «مهدی افشار» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر مجید» سال 1394 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این اثر در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «مهدی افشار» مترجم این اثر متولد سال 1326 است و داستانهای فاخر ادبیات جهان را ترجمه کرده است. او ترجمهی آثار نویسندگانی همچون «آنتوان چخوف» را در کارنامهی کاریش دارد و از ترجمههای دیگرش میتوان به کتابهای «گتسبی بزرگ» اثر «اسکات فیتز جرالد»، «عقاید یک دلقک» اثر «هاینریش بل»، «پیرمرد و دریا» اثر «ارنست همینگوی» و «در کام نهنگ» اثر «جورج اورول» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک همهی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۲ مگابایت |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | جان اشتاین بک |
مترجم | مهدی افشار |
ناشر | مجید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The Red Pony |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۴/۱۲/۲۶ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 60,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
< کتابشو دارم > داستانش بد نیس و طوری تعریف شده ک ب زنده تر شدنش کمک میکنه نکته مثبتیه > راحت میشه جای جودی خودمونو بزاریم < ب شخصه راضیم از خوندنش >
نفس داستان بد نبود هرچند کتاب توصیفهای غمانگیز و همراه با جزئیات از مرگ و کشتار حیوانات داره که خوندن بعضی صفحات کتاب رو برام آزاردهنده کرد.