0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  امانت عشق نشر انتشارات البرز

کتاب امانت عشق نشر انتشارات البرز

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
درباره امانت عشق

«امانت عشق» کتابی در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. داستان این کتاب روان و خوش‌خوان است و با خواندن آن می‌توان به آسانی چند ساعتی از دنیای پرهیاهو و آشفته‌ی بیرون دور شد و به حاشیه‌ی امن این کتاب پناه برد. «فریده شجاعی» نویسنده‌ی این کتاب توانسته از دل داستان‌های کلیشه‌ای روزمره و آپارتمانی، داستانی جذاب و پر کشش خلق کند.

about book image

خلاصه داستان کتاب امانت عشق

«سپیده» تنها دختر پدر و مادری فرهیخته و آداب‌دان است. او دختری زیباست که به پسرخاله‌اش، «علی»، علاقه‌ی زیادی دارد. اما علی به دلایلی نامعلوم سپیده را از خود طرد می‌کند. در همین زمان او خواستگاری به نام «بهروز» دارد. سپیده گیج و سردرگم از رفتار علی، به اجبار پیشنهاد ازدواج بهروز را می‌پذیرد. پس از مدتی سپیده و بهروز به اختلاف می‌خورند و از هم جدا می‌شوند. اینجاست که سرنوشت سپیده و علی یک بار دیگر به هم پیوند می‌خورد. اما باز هم قرار نیست زندگی آن‌طور که او می‌خواهد پیش برود.

درباره کتاب امانت عشق

یک عاشقانه‌ی نجیب و دوست‌داشتنی که گاهی پر از شادی و سرخوشی است و گاهی پر از رنج. شروع کتاب ساده و معمولی است. این روند روایت تا میانه همچنان حفظ می‌شود. با ورود بهروز به زندگی سپیده همه چیز به هم می‌ریزد و زندگی روی دیگرش را به او نشان می‌دهد. پایان کتاب غافل‌گیری بزرگی است، جایی که رازها فاش می‌شود. اینجاست که سپیده بار دیگر بازیچه‌ی دست سرنوشت می‌شود. با این حال، این بار نه از احساسات پرشور دوران نوجوانی خبری هست و نه سیاه‌نمایی سرنوشت و روزگار. این بار سپیده احساس و منطقش را با هم همراه می‌کند تا درست‌ترین تصمیم را بگیرد. و این همان پایان شیرین، پس از تلخی‌های زیاد است. در این داستان از کلیشه‌ی آدم‌خوب‌های زنده و آدم‌بدهای مرده خبری نیست. واقعیت زندگی، همان‌طوری که هست نشان داده شده است. نویسنده چندان اصراری ندارد مفاهیم و جریانات زندگی را زیباتر از چیزی که هستند، نشان دهد.

امانت عشق کتابی روان و خوش‌خوان است. داستان این کتاب در فضایی امروزی اتفاق می‌افتد و مکان‌ها و اتفاقات خیلی ملموس و آشنا هستند. شخصیت‌های زیادی در این کتاب وجود دارد و نویسنده توانسته به خوبی به این افراد هویت بدهد. قهرمانان کتاب امشب افراد چندان دور از ذهنی نیستند. در واقع همه آدم‌هایی هستند که همین گوشه و کنار آرام و بی‌صدا زندگی می‌کنند و همه داستان خودشان را دارند. زبان نویسنده بسیار ساده و روان است. شجاعی چندان اصراری روی استفاده از ادبیات فاخر و سنگین ندارد. او داستانش را با استفاده از همان کلمات ساده، خیلی خوب ساخته و پرداخته است. توصیفات نویسنده از افراد، مکان‌ها و اتفاقات چندان ملال‌آور و خسته‌کننده نیست و جزییاتی که نویسنده به مخاطبان می‌دهد، باعث درک بهتر و هم‌ذات‌پنداری عمیق‌تر در آن‌ها می‌شود. همان‌قدر که ماجرای کتاب را جلوی چشم مخاطب زنده کند و او را به دل داستان بکشاند، برای شرح حال و توصیفات داستان کافی است. شجاعی با نوشتن این کتاب ثابت کرده که از دغدغه‌های جوانان و نوجوانان همان‌قدر آگاهی دارد که از سیستم‌های خانوادگی و مسائل عاطفی جامعه‌ی امروز در ایران.

about book image

درباره فریده شجاعی

فریده شجاعی در سال 48 در تهران به دنیا آمده است. او از همان زمانی که خودش را شناخته، به دنبال انجام رسالتی بوده که برای آن خلق شده است. در زمستان سال 79 بود که شجاعی رسالت خودش را پیدا کرد. از عشق گفتن و شنیدن رسالت این نویسنده است. امانت عشق اولین کتاب این نویسنده بود که آن را با شوق انجام ماموریتش نوشت. پس از آن، شجاعی با انگیزه و قدرت بالایی شروع به نوشتن کرد. «وارث عذاب عشق»، «بوسه تقدیر»، «زندگی یعنی چکیدن»، «خشت اول»، «شب بی‌ستاره»، «خاک غریب» و «زیر سایه‌ی بخت» از محبوب‌ترین آثار این نویسنده هستند.

در بخشی از کتاب امانت عشق می‌خوانیم

پس از ناهار سراغ کیفم رفتم و کتاب شیمی را برداشتم و به آن نگاه کردم. باید کلی فرمول حفظ می‌کردم. از حفظ کردنی زیاد خوشم نمی‌آمد، ولی امتحان به احساس من کاری نداشت. کنار بخاری دراز کشیدم و کتابم را هم جلویم روی زمین پهن کردم، در حال خواندن کتاب بودم که کم کم چشمانم گرم شد. سرم را روی کتاب گذاشتم و خوابم برد. نمی‌دانم چقدر خوابیده بودم که با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم. به ساعت نگاه کردم و دیدم پنج بعد از ظهر است، با گیجی بلند شدم. فکر می‌کردم مادر است که برگشته، اما با خودم گفتم: مادر که کلید داشت! و بعد گفتم لابد کلیدش را جا گذاشته است. آیفون را برداشتم و با خواب آلودگی گفتم: «بله بفرمایید».
صدای علی پسرخاله‌ام را شناختم که با لحن متین همیشگی‌اش گفت: «سپیده منم علی، در را باز کن». هنوز مستی خواب در چشمانم بود. فکر می‌کنم چشمانم پف کرده بود، چون به سختی باز می‎شد. دکمه‌ی باز کردن در را فشار دادم و با عجله دستی به موهایم کشیدم. فرصت نبود تا آبی به صورتم بزنم. از هیجان لبم را به دندان گرفتم و در آینه‌ی کمد جارختی به صورتم نگاهی کردم، هنوز چشمانم خمار خواب بود. علت آمدن علی را نمی‌دانستم. صدای پای او را شنیدم که از پله‌ها بالا می‌آمد و من مات و مبهوت وسط هال ایستاده بودم. با صدای زنگ در هال سعی کردم به اعصابم مسلط شوم و با لحن آرامی گفتم: «بفرمایید داخل». وقتی در هال باز شد، علی را دیدم. مثل همیشه مرتب و آراسته. با لبخند سلام کرد و من نیز جواب سلامش را دادم. نگاه دقیقی به چهره‌ام انداخت و گفت: «مثل این که بیدارت کردم، ساعت خواب».
چشمانم را بستم و لبخندی زدم و گفتم: «باید دیگر بیدار می‌شدم خیلی ممنون، تنها آمدی؟». 
«بله تنها هستم». هنوز جلوی در هال ایستاده بود و قصد داخل شدن نداشت. گفتم: «بیا تو چرا آنجا ایستادی».
«همین جا خوب است. آمدم دنبالت تا برویم خانه ما».
با تعجب گفتم: «قرار نبود». 
با لبخند گفت: « حالا که قرار شده پس عجله کن». 
احساس بد خلقی کردم و از این که مادر بدون توجه به امتحان من قرار مهمانی گذاشته، حسابی دلخور شدم.

 

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۹۷ مگابایت
تعداد صفحات
428 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۴:۱۶:۰۰
نویسندهفریده شجاعی
ناشرانتشارات البرز
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۴/۱۲/۱۵
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
19,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۹۷ مگابایت
۴۲۸ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.3
از 5
براساس رأی 86 مخاطب
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
تلخ ☕️ (1)
5
31 ٪
4
25 ٪
3
9 ٪
2
11 ٪
1
22 ٪
51 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
4

کتاب امانت عشق سومین کتاب از خانوم شجاعى هست که من پشت سر هم به صورت صوتى گوش دادم. اولین کتاب "شب بى ستاره" بعد از اون " بوسه تقدیر" و در آخر امانت عشق رو گوش کردم. بوسه تقدیر به نظر من زیباتر از دوتاى دیگر بود و تا حدودى من رو به یاد زندگى خودم انداخت. به همین دلیل برام خیلى واقعى و قابل لمس و در عین حال غم انگیز بود. امانت عشق اصلاً من رو جذب نکرد فقط خیلى غمگین و عصبى کرد منو. به طور کل این کتاب، با اینکه خانوم شجاعى در جایى عنوان کردن که داستان سپیده داستان زندگى دوستشون هست، خیلى غیر واقعى و اغراق آمیز بنظر میاد.براى مثال: کجاى جامعه ى ایران یک زن با دو ازدواج قبلى بازهم از طرف عشق اولش و خانواده ى داماد ابنقدر با التماس و خواهش خواستگارى میشه؟! در مجموع باید بگم که قلم ایشون خیلى ساده و زیباس و اگر موضوعات کتابهاشون اینقدر شبیه به هم نباشه، جداب و گیرا مینویسن. موفق و پیروز باشید خانوم شجاعى عزیز ???

1

اولا ک شدیدا کتابی بود ک توش ضدو نقیض داشت،مثل موقعی ک سپیده فهمید علی عقد محضری کرده و براش تعجب بود ک چرا وقتی ویلا بودن تو اتاق جدا نمیخوابن و براش عیب نبود این مسئله ولی وقتی خودش با بهروز عقد کرد میگفت ما ب اصول پایبند هستیم و مثل یک نامحرم برخورد کرد،دوما کتاب و اتفاقا خیلی مبتدی بودن و خیلی زیاد سپیده از شیطنت خودش و دایی سعیدش گفت ولی نویسنده هیچ حرف جذاب و خنده داری از زبون اونا نگفت و ن تنها ک تا آخر کتاب خنده ای بر لب نمی نشست بلکه خیلی زیاد غمگین و اعصاب خورد کن بود و کل کتاب این افراد در مهمانی بودن فقط

2

تا دویست سیصد صفحه فقط مهمانی برگذار شد و اتفاقات تکراری افتاد. گویا ایده ی دیگری برای پیشبرد داستان نبود و با مهمانی ها می خواست شخصیت ها را با هم رو به رو کند. باز هم داستان تکراری. دختر زیبایی که مورد توجه همه است و کسی نیست که عاشقش نباشد. اکثر پسرها هم پولدار و خوشتیپ و زیبا هستن. دختران دیگر هم پوشش و رفتار نامناسبی دارن و بی ادب و بداخلاق هستن. همه بد هستن به جز شخصیت اصلی داستان.

2

کتابی نوشتن نویسنده اعصاب خرد کن بود و اصلا تناسبی با رمان و گفتگوهای خودمانی آن نداشت. نیمه ی اول داستان تا خواستگاری علی روند وقایع خوب و منسجم و باورپذیر بود. ولی پس از آن و به ویژه با واکنش خام و کودکانه ی علی داستان به خیالپردازی های ذهن یک نوجوان شبیه می شود. خواندنش برای سرگرمی بد نیست. ولی چندان هم تاثیرگذار نیست.

1

شاید اگر نوجوانی ۱۵ ساله این کتاب رو بخونه دوست داشته باشه اما واقعا کتاب حتی ارزش خوندن نداشت !! همه‌ی داستان توی مهمونی و عقد و عروسیه با جملات و داستان تکراری. شخصیت اصلی هم یک دختر ۱۸ ساله که عالم و آدم عاشقشن. همه پسرا همه چی تمام. با همه هم که یه دور میزنه !!

2

انگار که کل دغدغه شخصیت های داستان ازدواج هستش !و به طرز رویاااااااایی هرکی از راه میرسه عاشق شخصیت اصلی داستان میشه که این حال آدمو بهم میزنه . برای وقت گذروندن بد نیست ولی فکر میکنم کتاب بهتری هم هست !تازه اگر من نویسنده کتاب بودم دختره ی از خود راضی رو مجبور میکردم تا آخر عمرش با بهروز زندگی کنه و روزی ۳ بار ازش کتک بخوره.

4

من این رمان رو وختی اول دبیرستان بودم خوندم. میشه گفت اولین رمان بزرگسال بود که خوندمش و اون موقع دوستش داشتم. ولی بعدها توی ۲۴ سالگی یه اثر دیگه از خانم شجاعی رو شروع کردم بخونم... که هرچی تلاش کردم نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. قصه ی این رمان هم برای یه دختر دبیرستانی قطعاً جذابه... ولی برای سن و سال بالاتر فکر نکنم خیلی جالب باشه.

3

اگر می خواهید بدانید ایرانیان سی سال پیش بدون اینترنت و فضاهای مجازی چگونه زندگی می کردند این کتاب توصیف جالبی است از عروسی های طولانی و عقد و حنابندان ... گرچه داستان پر ماجرا و زیادی طولانی بود اوایلش توصیف و فصاسازی داشت اواخرش فقط ماجراها پشت سر هم اتفاق افتاد.

3

دارم میخونمش ولی پیشمونم از اینکه گرفتم ،راوی داستان یک دختر بی عقل است که طبق اصول اینجور کتابها همه میخوانش و خوشگل وشیطون است وعجول وحسود وبی فکروبگذریم.... هزار تا ازین جور داستانهاوآدمها...که بدبختانه می نویسند وما بدبختانه میخوانیم.

5

عااالی. کتابی بود که ۳ سال پیش، با این که امتحان سختی داشتم، چنان منو درگیر خودش کرد که نتونستم زمین بذارمش و توی دو-سه روز تمومش کردم ..

نمایش 41 نقد دیگر
3.3
(87)
تلخ ☕️ (1)
٪50
11,400
5,700
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
امانت عشق
فریده شجاعی
انتشارات البرز
3.3
(87)
تلخ ☕️ (1)
٪50
11,400
5,700
تومان

از همین نویسنده مطالعه کنید

همه