حسینبن منصور حَلّاج، صوفی مشهور، در سده سوم و چهارم میزیست. نام جدّ حلاج را مُحَمّی و کنیه خود او را ابوعبداللّه و ابومغیث نوشتهاند. زندگی، اندیشه و بهویژه کشته شدن حلاج، در تاریخ تصوف پیوسته معرکه آرای متقابل و حتی متناقض بوده است. مآخذ و اسناد، مشحون از روایات افسانهآمیز، ناسازگار و آمیخته به حب و بغض مریدان و منکران حلاج است و اعتماد نسبی را هم بر نمیانگیزد. موافقان و مخالفان حلاج، نه تنها در تحلیل افکار و آثار وی سخت رویاروی هم قرار گرفتهاند بلکه در گزارش سوانح حیات، بهویژه انگیزههای محاکمه و قتل او، نیز کمتر توافق نشان دادهاند. شخصیت حلاج بعد از قتل نیز تا عصر حاضر، در هالهای از پیچیدگی و ابهام، و در نوسان بیسابقهای از رد و قبول است: از «شیادی مدعی الوهیت» تا «شهید عشق الهی». شگفت آنکه، برخلاف تصور معمول، در بین منکران حلاج کم نیستند صوفیان مشهوری چون سهل تستری و جنید بغدادی؛ همچنانکه در شمار ستایشگران، یا دستکم عذرجویان عقاید او، به نام فقیهان و حکیمان شیعه نیز برمیخوریم. مجموعه این ویژگیها - که خبر از تعدد شخصیت حلاج میدهد - سبب شده است تا برخی او را بیش از یک تن انگارند.