قانون اتحاد لباس که حکمت - وزیر معارف وقت - لایحهاش را به مجلس داد و مجلس هم آن را بدون چون و چرا تصویب کرد، ملت هفت قوم و هفت فرهنگ را یک دست میکرد، انگار که ترک و لر و فارس و بلوچ و... همه از یک کارخانه درآمده باشند. بعضیها همان دم فهمیدند که لباس فرنگی پوشاندن به تن عشایر همان قدر دور از تدبیر و مضحک است که کلاه فرنگی به سر بلوچ! این یکسانسازی فیز یکی، چیزی از تاریخ و رسم و رسومات و لباسهای محلی باقی نمیگذاشت، البته که عدهای از روشنفکران، اعتقادی جز این داشتند، همانها که دور و بر شاه را گرفته بودند و بیخ گوشش زمزمههای تقیزادهای میکردند که: «از فرق سر تا ناخن پا، باید فرنگی شد.»