ما وقتی آمدیم اینجا زندگی کنیم چیزی از مورچهها نمیدانستیم. به نظرمان میرسید زندگی راحتی در پیش خواهیم داشت. آسمان و چمنزار سرزنده بودند؛ شاید هم به خاطر آنچه که در ذهن من و همسرم میگذشت سرزندگیای بود اغراقآمیز؛ از کجا میتوانستیم از جریان مورچهها خبر داشته باشیم؟
خوب که فکرش را میکنم، انگار عمو آئوگوستو یک بار به آنها اشاره کرده و گفته بود: «اونجا حتما مورچه میبینین... ولی نه مثل مورچههای اینجا...»