طرح مسئله آزادی در قرآن و اثبات آن، بویژه با خصلت کلی دین که نوعی الزام و تقید و تکلیف را برای پیروان خود به ارمغان میآورد اندکی دشوار و نیازمند توضیح است. اصولاً هر دینی که الزامات فکری و عملی را رهنمود میدهد، طبعا نمیتواند مروج رهایی و بیقیدی باشد. ادیان توحیدی از مجموعهای از عقاید و اصول دگرگونناپذیر همچون یکتاپرستی، معادشناسی و ایمان به عالم غیب تشکیل شده است و این اصول راه و روشی را پیشنهاد میکنند و به اندیشههای انسانی مسیر و جریانی منضبط برای سیر فکری و عملی نشان میدهند که با آزادی هر فکر و اندیشهای و عدمتعهد و مسئولیتی ناسازگار است. انسانی که دینی را پذیرفت و ایده و آرمانها و مسیر و حرکت آن را قبول کرد، یعنی پذیرفته است که در چارچوب معینی که دین مشخص کرده است گام بر دارد، هر سخنی نگوید، هر اندیشهای را نپذیرد، در هر مسیری گام برندارد و در زندگی خود نظم و روش و مناسک معینی داشته باشد. به همین دلیل بحثهای بسیاری در این مقوله مورد توجه قرار گرفته است. از آن جمله اینکه آزادی چیست؟ نسبت میان دین و آزادی چگونه است و آیا آزادی در تضاد با مسئولیت و تعهد انسانی نیست؟