کتاب تصویری شیطانی نشر انتشارات لیوسا

خلاصه داستان تصویری شیطانی

داستان این کتاب درباره‌ی ابی کارتر (Abby Carter) تنها بازمانده‌ی خانواده‌ کارتر است که شغل خود را از دست داده و با دوست پسرش مشکلاتی دارد. به تدریج حوادث و رخدادهایی در زندگی او اتفاق می‌افتد که منجر به ایجاد فضای وهم‌انگیز و دلهره‌آمیز داستانی می‌شود. اما به تدریج مسیر داستان روندی عاشقانه در پیش می‌گیرد و مسیر خود را در فضایی مختلط از ترس و عشق ادامه می‌دهد.

‌درباره‌ی دونا آندروز نویسنده‌ی کتاب تصویری شیطانی

اولین باری که دونا آندروز توانست از ادبیات کسب درآمد کند اندکی بیش‌تر از بیست سال داشت و شعری که برای یک مجله‌ی کودک گفته بود را به قیمت یک دلار به آن مجله فروخت. او کار خود را به شکل آماتور با نوشتن شعر و داستان برای کودکان و رمان‌های تاریخی شروع کرد اما مجموعه‌ی آثار حرفه‌ای نویسندگی وی عموما در ژانر تعلیق، ترسناک و اسرارآمیز قرار دارد. نوشته‌های آندروز مانند کتاب تصویری شیطانی در کنار فضای ترس و تعلیقی که در آن‌ها وجود دارد همواره تم عاشقانه و رومنس دارند. به همین دلیل در میان علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه نیز از ارج و قرب بالایی برخوردار هستند.

ترجمه‌ی کتاب تصویری شیطانی به فارسی

انتشارات لیوسا کتاب تصویری شیطانی را با ترجمه‌ی علیرضا افشاری عرضه کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرارداده است. مترجم این کتاب علیرضا افشاری به خوبی توانسته‌ است ساختار‌بندی متن اصلی که در مواردی از جمله‌های بدون فعل یا بسیار کوتاه دو یا سه کلمه‌ای تشکیل یافته است را به فارسی برگرداند و به همین دلیل مطالعه‌ی این ترجمه به خوبی لذت و اصالت کتاب اصلی را حفظ کرده است.

چرا باید کتاب تصویری شیطانی را خواند؟

کتاب‌های دلهره‌آمیز داستانی امروزه به خوبی جای خود را در بازار مطالعه باز کرده‌اند و اگرچه این ژانر نمونه‌های فارسی اندکی دارد مترجمان حرفه‌ای و جدی ایرانی توانسته‌اند با ترجمه‌ی آثار فاخر و موفق این ژانر به فارسی نسبت به اقناع این بخش از بازار کتاب ایران اقدام کنند. کتاب تصویری شیطانی نمونه‌ای از این کتاب‌های جذاب است که با موضوع داستانی و تم دلهره‌انگیز خود در کنار حجم به نسبت بلندش می‌تواند همراهی سبک و وسوسه‌انگیز برای ساعات مطالعه‌ی خواننده‌ی فارسی زبان باشد.

• کتاب تصویری شیطانی در دسته‌ی کتاب‌های اسرارآمیز و تعلیق‌گونه‌ی داستانی قرار دارد.
• کتاب تصویری شیطانی مناسب برای گروه سنی بزرگ‌سال است.
• تعداد صفحات نسخه‌ی چاپی کتاب 456 صفحه است که با مطالعه‌ی روزانه 20 دقیقه می‌توانید این کتاب را در 22 روز بخوانید.
• کتاب تصویری شیطانی جزو کتاب‌های حجیم و بلند با موضوع داستان دلهره‌آمیز است.

در بخشی از کتاب تصویری شیطانی می‌خوانیم

او تغییری را در آیارتمانش احساس می‌کرد. هیچ حرکتی دیده نمی‌شد، اما بوی ادوکلن مردانه‌ای که او حس می‌کرد، خیلی قوی بود. گویی منشاء آن از شخصی در آن نزدیکی بود، نه از طبقه‌ی پایین یا بوی ادوکلن به جا مانده در راهرو. حس کرد که یک نفر دیگر در خانه است.

ناگهان خانه‌ی ابی در نظرش بسیار غریب آمد. گویی دیگر متعلق به او نبود. آن بوی ادوکلن می‌خواست او را خفه کند. آیا تمام این حالات به این دلیل بود که او احساس می‌کرد دیگر در تمام دنیا حتی یک نفر را هم ندارد و کاملاً تنهاست و همین امر بر ترس او می‌افزود؟ آیا این احساس مخصوص کسی بود که احساس می‌کند دیگر کسی در این جهان نمانده است که او را دوست داشته باشد؟ خدایا، او هیچ‌وقت در زندگی‌اش تا به این حد احساس تنهایی نکرده بود. حالا چطور می‌توانست بدون خاله‌اش کارولینا، کسی که پس از فوت پدر و مادرش برای او حکم مادر واقعی و نمونه را داشت، به زندگی ادامه دهد؟

پس از اينکه تمام این افکار از ذهن ابی گذشت، او به خودش گفت: خودت را جمع و جور کن. تو باید به زمان حال متمرکز شوی و زمان حال یعنی رویارویی با حقایق. الآن هم برو پایین پیش آقا و خانم سل و آنها را بیاور اینجا تا همه جا را بررسی کنند تا معلوم شود خیالاتی شده ای و تمام اینها به دلیل خبر بدی است که آنها به تو داده اند.

همه جا ساکت بود. او دستگیره‌ی در را که پشت سرش بود، گرفت. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد. اما ناگهان دست‌هایی از تاریکی بیرون آمدند و همچون طعمه‌ای به دور او پیچیدند. قبل از اينکه او بتواند فریاد بزند، مردی دهان او را محکم با دستش گرفت و او را به داخل خانه کشید. بعد با پشتش در را محکم بست. او به هیچ عنوان نمی توانست کوچک‌ترین فریادی بزند و کمک بخواهد. تنها چیزی که می‌دانست این بود که کسی که از روبه‌رو محکم او را گرفته بود، مردی قدبلند که بازوهایی عضلانی داشت و از ادوکلنی تند استفاده می‌کرد.

او بلافاصله شروع کرد به تقلا و با مرد درگیر شد. سعی می‌کرد با زانو به ران‌های او بزند و با فشار دادن صورتش به عقب بتواند دهانش را از دست او رها کند و فریاد بزند. وقتی برای یک لحظه دهانش آزاد شد. فریاد زد: کمک، لطفا کمکم کنید!

آن‌چه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب تصویری شیطانی اثر دونا آندروز بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکان‌پذیر است. برای مطالعه‌ی دیگر کتاب‌ها در زمینه‌ی داستان می‌توانید به قسمت دسته‌بندی کتاب‌ها مراجعه و کتاب‌های این موضوع را یکجا مشاهده کنید.