اگر میدانستم آخرین باری بود که خوابیده میدیدمت، تو را کاملاً در جای امنی نگه میداشتم و از خدا میخواستم که حفظت کند.
اگر میدانستم آخرین باری است که بیرون رفتنت را میبینم، به آغوش میکشیدم و میبوسیدمت و از پشت صدایت میکردم تا یک بار دیگر برگردی و تو را ببینم.
اگر میدانستم آخرین باری بود که صدای دعایت را میشنوم، از هر حرکت و کلامت نوار ویدئویی تهیه میکردم، تا هر روز آن را عقب ببرم و به تماشایت بنشینم.
اگر میدانستم آخرین باری بود که تو را میبینم، دقایقی بیشتر میماندم و میگفتم «دوستت دارم» به جای اینکه به خود بقبولانم که تو در آینده آن را درک خواهی کرد.
مطمئنا همیشه فردایی وجود دارد و فرصت خواهیم داشت تا اشتباهات خود را جبران کنیم.
همیشه روز دیگری و فرصتهای بیشماری خواهد بود تا بگوییم «دوستت دارم» یا «آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم؟» منتها در این باره ممکن است فرصت را از دست بدهیم.