یکی از لذتهای زندگی من اینه که وقتی تلویزیون روشنه و من روی کاناپه دراز کشیدم، خوابم ببره. بیشتر وقتها چون روش جا نمیشم به پهلو میشم وخودمو مچاله میکنم. اینجور مچاله شدن و خوابیدن یه جور حس بدبختی همراه با بیخیالی میده. یعنی ولش کن دنیا رو. نشئگی خاص خودش رو داره. وقتی آخرش مرگه چه رو این کاناپه کهنه مچاله بشی چه رو تخت ورساچی لنگاتو وا کنی. فرقی نمیکنه.
با اینکه تلویزیون رو همزمان با کاناپه خریدهام، اما جایگاه کاناپه رو پیش من نداره. اگه یه پول خوب دستم برسه حتما تلویزیون رو با یکی از اون جدیدا عوض میکنم، ولی در مورد کاناپه فکر نمیکنم بتونم تصمیم مشابهاش رو بگیرم...