
آتنا یکی از مشهورترین خدایان اساطیر یونانی و الههی خرد در دنیای باستان است. این ایزد بانو دختر زئوس، خدای خدایان بود و روایتهای جذاب و خواندنیای دربارهی او وجود دارد. ریک ریردان نویسندهی آمریکایی اسطورهها را در داستانهایش به کار گرفته و به کمک تخیل و قلم فوقالعادهاش ماجراهای جدیدی خلق کرده است. این بار پای آتنا به داستان این نویسنده باز شده است. نشان آتنا را بخوانید و از یک ماجراجویی سریع لذت ببرید.

نشان آتنا سومین داستان از مجموعه داستانهای قهرمانان کوه المپ است. این کتاب اولین بار با نام «mark of atena» در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. در این کتاب نیز مانند سایر کتابهای این مجموعه خدایان یونان و روم حضور دارند و داستان از نگاه شخصیتهای اصلی آنابت، پرسی، پاپیر، لئو روایت میشود و نیمه خدایان رومی جیسون گریس، هزل لوزکو و فرانک ژانک نیز در آن حضور دارند.
نشان آتنا به دلیل ترکیب جذاب عناصر داستان و شخصیتپردازیهای جذاب نظرات زیادی را در بین منتقدان به خود جلب کرده است. خوانندگان نیز از این کتاب استقبال خوبی کردهاند و این کتاب به چندین و چند زبان مختلف نیز ترجمه شده است. کتاب نشان آتنا در سال ۲۰۱۳ جایزهی بهترین کتاب تخیلی برای کودکان را در بلغارستان دریافت کرد.
داستان شش ماه پس از وقایع داستان قهرمان گمشده اتفاق میافتد. لئو والدز یک کشتی جنگی پرنده به نام آرگو ۲ ساخته است تا برای جلوگیری از بیدار شدن گایا از آن استفاده کنند. او همراه سایر خدایان یونانی به اردوگاه سیاره مشتری میآیند تا ملاقاتی با نیمه خدایان رومی داشته باشند. رینا در کمپ مشتری به آنها میگوید برای اتحاد بین خدایان رومی و یونانی آنها باید ابتدا مجسمهی آتنا را بازیابی کنند اما این کار چندان ساده نیست و چالشهای مختلفی رو به روی آنها وجود دارد.
ریک ریردان با نام کامل ریچارد راسل ریردان جونیور (Richard Russell Riordan jr) نویسندهی آمریکایی متولد ژوئن ۱۹۶۴ در سن آنتونیو، تگزاس است. او در دبیرستان ارتفاعات آلامو درس خوانده و تصمیم داشت پس از فارغ التحصیلی در برنامه موسیقی دانشگاه ایالتی تگزاس شرکت کند و گیتاریست شود اما مسیر زندگی او جور دیگری پیشرفت و در رشتههای تاریخ و زبان انگلیسی درس خواند. ریک ریردان پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه به مدت ۸ سال در مدرسه درس داد.
ریک ریردان زندگی خانوادگی آرامی دارد و از سال ۱۹۸۵ با همسرش بکی زندگی میکند. آنها دو پسر به نامهای پاتریک و هیلی دارند.
ریک ریردان بهعنوان نویسندهی داستانهای قهرمانی برای کودکان و نوجوانان شناختهشده است. او مجموعه داستانهای پرسی جکسون را اولین بار شبها پیش از خواب برای پسرش هیلی تعریف میکرد و در ادامه این مجموعه به شکل کتاب در آمد. اولین رمان مجموعهی پرسی جکسون و المپیان به نام «دزد رعد و برق» سال ۲۰۰۵ منتشر شد. داستانهای پرسی جکسون تا سال ۲۰۰۹ ادامه پیدا کرد و در سال ۲۰۱۰ فیلمی از روی این شخصیت برای نوجوانان ساخته شد. او بعدها در مجموعهی دیگری به نام خدایان المپیوس ماجراهای جذابی از خدایان روم و یونان باستان نوشت.
ریک ریردان نویسندهی پرکاری است و دائماً به نوشتن قصههای جدید با طعم قهرمانی برای بچهها مشغول است. او جوایز زیادی نیز برای آثارش دریافت کرده که از میان آنها میتوان به چندین جایزهی مارک توآین و جایزهی اِدگار اشاره کرد.
مجموعه داستان قهرمانان کوه المپ داستانهای جذابی برای نوجوانان در سراسر جهان هستند و به زبانهای مختلفی برگردانده شدهاند. انتشارات بهنام این مجموعه را در ایران منتشرشده کرده است و کتاب نشان آتنا یکی از آنهاست. ترجمهی کتاب نشان آتنا را فرزام حبیبی اصفهانی بر عهده داشته است و شما میتوانید نسخه الکترونیک این ترجمه را در همین صفحه از فیدیبو تهیه کنید.
این رمان یک فانتزی جذاب و سریع است که هفت قهرمان دارد قهرمانهایی که تقریباً ارزش یکسانی در داستان دارند و همین کل ماجرا را جذابتر و خواندنیتر کرده است. آمیختن خدایان و نیمه خدایان رومی با ماجراجوییهای عجیب و داستانهای عاشقانه و همچنین طنز اندک داستان باعث شده است با روایتی طرف باشیم که ارزش خواندن و دنبال کردن را دارد. این کتاب سومین کتاب مجموعه است، جایی که هنوز چیزی تمام نشده است و چیزهای زیادی هم شروع نشدهاند. خانهی هادس، خدای مرگ، داستان بعدی این مجموعه است.

لئو آرزو کرد که میتوانست یک ماشین زمان اختراع کند. در این صورت زمان را دو ساعت به عقب برمیگرداند. زمانی که هنوز هیچکدام از این اتفاقها نیفتاده بود. یا حداقل میتوانست دستگاه «پشتدستی زدن بهصورت لئو» را بسازد تا خودش را تنبیه کند، گو اینکه نگاه آنابت به او صد برابر بدتر از پشتدستی زدن به صورتش بود.
آنابت گفت: «یه دفعه دیگه میپرسم. دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟»
لئو روی دکل ولو شد. هنوز هم سرش از ضربهای که به عرضه خورده بود، درد میکرد. کشتی، تعادل کامل نداشت و دائماً به چپ و راست متمایل میشد. کمانهای پشت کشتی غرق در آتش بودند. بادبان اصلی هم پاره شدن بود. ماهواره تقویتکنندهی اینترنت و تلویزیون هم داغان شده بودند. مربی هج کاملاً عصبی ده و به مرز جنون رسیده بود و خستوس هم انگار که تکه مویی در گلویش گیرکرده باشد سرفه میکرد و از دهانش دود بیرون میآمد. از نالههایی که از بخش لنگر کشتی شنیده میشد، لئو میتوانست بگوید که تعدادی از پاروها شکسته و از رده خارجشدهاند که دلیل بیتعادل شدن کشتی هم همین بود. از موتور کشتی هم مانند یک سینهی آسم گرفته، صدای خسخس به گوش میرسید.
لئو که سعی میکرد سکسکهاش را کنترل کند، گفت:«نمیدونم... همهچیز تیره و تار بود.» چشمان زیادی به او خیره شده بودند. لئو دلش نمیخواست کسی را عصبانی کند. نه آنابت نه مربی هج با آن پاهای پشمالو، لباس نارنجی رنگ مخصوص چوگان و چوب بیس بالش و نه آن تازهوارد فرانک و نه هیچکس دیگر را.
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 3.۳۸ مگابایت |
| تعداد صفحات | 614 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | ریک ریردان |
| مترجم |